مرزبان

مرزبان nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca مرزبان nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ مَ ] (ص مرکب، اِ مرکب) حاکمی
که در سرحد باشد. (اوبهی). حاکم و میر
سرحد. (جهانگیری). سرحددار. صاحب
طرف. طرفدار. حافظ مرز و ثغر و حدود. که
محافظت نواحی مرزی و طرفی از مملکت با
اوست. حافظ الحد:
به هرمرز ...

[ مَ زُ ] (معرب ص مرکب، اِ مرکب)
معرب مرزبان فارسی است. رجوع به مَرزبان
شود. || رئیس فارسیان و مهتر آنها.
(منتهی الارب). مهتر گبرگان. (مهذب
الاسماء). مهتر مغان. (دستور الاخوان). مهتر
مجوس. (السامی). ج، مرازبة. رجوع به ...

[ مَ ] (اِخ) ابوکالیجار مرزبان
ملقب به عمادالدوله عزّالملوک پسر سلطان
الدوله پسر بهاءالدوله پسر عضدالدوله دیلمی
است از سلسلهٔ آل بویه که از (۴۱۵ تا ۴۴۰
هـ . ق.) در عراق و فارس حکومت کرده است
و در ...

[ مَ ] (اِخ) ابن عضدالدوله ابوکالیجار
ملقب به صمصام الدوله پسر و جانشین
عضدالدولهٔ دیلمی و از امیران سلسلهٔ بویه
است (۳۷۲ -۳۷۹ هـ . ق). میان او و برادرش
ابوالفوارس شیر ذیل ملقب به شرف ...

[ مَ ] (اِخ) ابن محمدبن مسافر
معروف به سالار یا سلار از سرداران دیلم و از
خاندان آل مسافر (سالاریان) است که از
حدود اواخر قرن سوم هجری در نواحی
شمال غربی قزوین و طارم و زنجان استیلائی
یافته و با ...

[ مَ ] (اِخ) اسپهبد مرزبان بن رستم بن
شهریار بن شروین بن رستم بن سرخاب بن
قارن. مؤلف کتاب مرزبان نامه است، همانکه
بعدها سعدالدین وراوینی آن را از لهجهٔ طبری
به فارسی دری نقل کرد. مرزبان یکی ...

[ مَ زِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل. در
دشت معتدل هوائی واقع و دارای ۱۹۰ تن
سکنه و آب آن از رود کاری است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).

[ مَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان
کرمانشاهان؛ در ۳۳هزارگزی شمال سنقر و
۳هزارگزی شمال راه سنقر به قروه، در منطقهٔ
کوهستانی سردسیر واقع و دارای ۱۳۵ تن
سکنه و آبش از چشمه است. (از ...

(مَ) (اِمر.) نگهبان مرز.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca مرزبان sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki مرزبان sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful