شعار

[ شَ ] (ع اِ) درخت درهم پیچیده.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). || درخت بسیارمایه در
زمین نرم که مردم در پناه آن از سرما و گرما
پناه آرند و فرودآیند. (از منتهی الارب)
(آنندراج) (از ...

[ شِ ] (ع اِ) جل اسب. || علامت و
نشان اهل جنگ و سفر که یکدیگر را بدان
شناسند و آن چیزی است که در وقت جنگ و
در تاریکی شب یکدیگر را بدان می شناسند.
(منتهی ...

[ شِ ] (ع اِ) نشان و علامت. (ناظم
الاطباء). علامت. نشان. ج، شُعُر. (مهذب
الاسماء). || نشانهٔ گروهی از مردم که
بوسیلهٔ آن یکدیگر را شناسند. (فرهنگ
فارسی معین). || نشان ...

[ شِ ] (ع مص) مشاعرة. (ناظم
الاطباء). رجوع به مشاعرة شود.

[ شَ عْ عا ] (ع ص) بزموی فروش.

(مهذب الاسماء) (ملخص اللغات).
شَعرفروش.

(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نشانه ، علامت . 2 - نشانه ای مخصوص که گروهی از مردم به
وسیلة آن یکدیگر را بشناسند. 3 - لباس زیر. 4 - رسم ، عادت .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca شعار sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki شعار sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.