بز

بز nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca بز nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ بُ زز ] (اِخ) لقب ابراهیم بن عبداللََّه
نیشابوری محدث. معرب بز فارسی. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء).

[ بِ ] (اِ) زنبور. (برهان) (آنندراج) (انجمن
آرا). چون بَوز بفتح زنبور سیاه است، شاید
این بز مخفف آن باشد پس بفتح باید نه بکسر.
(آنندراج) (انجمن آرای ناصری):
شاید اگر در حرم سگ ندهد آب دست
زیبد اگر در ...

[ بَ ] (اِ) رسم. آئین. قاعده. قانون. طرز.
روش. (برهان). رشیدی گفته معنی آئین و
روش را از بَزّ که بمعنی قماش و عربی است
گرفته اند. (آنندراج) (انجمن آرای
ناصری):
حجره زینسان و ناز زین کردار
شغل زین طرز ...

[ بُ ] (اِخ) دهی از دهستان جهانگیری
بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز است،
ساکنین آن از طایفهٔ هفت لنگ بختیاری
می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).

[ بَ زز ] (ع اِ) جامه. (غیاث اللغات از
لطائف). جامهٔ ریسمانی. (برهان). جامه یا
متاع خانه از جامه مانند سلاح. (آنندراج)
(انجمن آرای ناصری) (منتهی الارب). جامه
و سلاح. (مهذب الاسماء نسخهٔ خطی). بتازی
بمعنی قماش و لباس آمده، ...

[ بُ ] (اِ) گوسفند اعم از آنکه دنبکی باشد یا
غیردنبکی، و آنرا به عربی تیس گویند.
(آنندراج). قسمی از گوسپند بی دنبه که دارای
شاخهای راست بدون اعوجاج است و نر و
ماده میباشد. (ناظم الاطباء). گوسفند شاخ و
ریش دار ...

( ~.) (اِ.) = پژ. پج : 1 - پشتة بلند. 2 - تیغ کوه .

(بُ) ( اِ.) هر یک از گونه های جانوران پستان دار نشخوارکننده از تیره گاوان که جزو
دام های اهلی تربیت می شود و از گوشت و پنیر و پشم و کرک آن استفاده می کنند و به
هیئت وحشی نیز به نام بز کوهی وجود دارد.

(بَ) (اِ.) آیین ، قاعده ، طرز، روش .

(بَ زّ) [ ع . ] ( اِ.) جامة کتانی یا پنبه ای .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca بز sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki بز sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful