برق

برق nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca برق nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ ] (اِخ) نام کوهی است بمکران و در
زیر آن معدن یاقوت سرخ باشد. (یادداشت
مؤلف از نخب الذخائر سنجاری).

[ بُ ] (ع اِ) سوسمار. ضب. (منتهی
الارب). رجوع به برقاء شود.

[ بُ رَ ] (ع اِ) جِ بُرقة. (منتهی الارب)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). خاک با سنگ و
ریگ و گل درآمیخته. (آنندراج). رجوع به
برقة شود.

[ بَ رِ ] (ع ص) سِقاء برق؛ مشک که از
گرما روغن آن گداخته و پریشان شده و دیگر
بار گرد نیامده است. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء).

[ بَ رَ ] (معرب، اِ) بره و این معرب بره
است. (المعرب جوالیقی) (منتهی الارب)
(آنندراج). ج، ابراق، بُرقان، بِرقان. (منتهی
الارب) (آنندراج). مأخوذ از برهٔ فارسی و
بمعنی آن. (ناظم الاطباء).

[ بَ رَ ] (ع مص) خیره شدن چشم.
(المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج)
(ناظم الاطباء). خیره شدن چشم و حیران
شدن آن. خیره شدن. (ترجمان علامهٔ
جرجانی، ترتیب عادل). سرگشته و مدهوش
شدن و ندیدن. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).

[ بَ ] (ع مص) درخشیدن برق و
روشنی. (آنندراج). درخشیدن. (منتهی
الارب). برق زدن. ظاهر شدن برق. (اقرب
الموارد.) || برآمدن ستاره. (منتهی الارب).
|| ترسیدن و توعد. (از اقرب الموارد).
|| ...

[ بَ ] (ع اِ) ابرنجک. (حاشیهٔ فرهنگ
اسدی). روشنیی که آنرا بفارسی درخش
گویند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). آتشک.
(برهان). آتشه. (ترجمان علامهٔ جرجانی).
آذرخش. آذرگشسب. برخ. بخنوه. (ناظم
الاطباء). آذرخش. (منتهی الارب). ارتجک.
بومه. (ناظم الاطباء). صاعقه. ج، بروق.
(منتهی الارب) ...

(بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - درخشش ، 2 - الکتریسته . 3 - صاعقه . 4 - جر قه ای که در
اثر نزدیک شدن الکتریستة منفی و مثبت تولید شود. 5 - نوری که در اثر برخورد ابرها
تولید شود. 6 - جریان الکتریسته ای که برای مصارف خانگی و صنعتی عرضه می شود.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca برق sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki برق sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful