برج

برج nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca برج nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه.
این ده مرکب از دو محل بنامهای برج بالا و
برج پائین میباشد، سکنهٔ آن ۱۰۸۸ تن است.
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
خندمان شهرستان رفسنجان. کوهستانی و
سردسیری. سکنهٔ آن ۱۵۸ تن. آب آن از
قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات و شغل
اهالی زراعت، گله داری است. راه فرعی. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
مرکزی بخش حومهٔ شهرستان بجنورد،
جلگه، معتدل. سکنهٔ آن ۲۰۰ تن. آب آن از
رودخانه و محصول آنجا غلات، بنشن،
میوجات و شغل اهالی زراعت و مالداری
است. راه مالرو دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ...

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
مرکزی بخش حومهٔ شهرستان بجنورد. سکنهٔ
آن ۳۷۷ تن. آب آن از رودخانه. محصول
آنجا غلات، بنشن، باغات میوجات. شغل
اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد،
کوهستانی، گرمسیری. سکنهٔ آن ۲۱۲ تن.
آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، بنشن،
باغات میوجات. شغل اهالی زراعت،
گله داری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد.
(از ...

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
ماروسک بخش سرولایت شهرستان
نیشابور، کوهستانی، معتدل. سکنه آن ۱۳۲
تن. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات.
شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان مانه
بخش مانه شهرستان بجنورد. جلگه گرم سیر.
سکنهٔ آن ۱۸۰ تن. آب آن از رودخانه.
محصول آنجا غلات، پنبه، برنج. شغل اهالی
زراعت، قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ...

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابور،
جلگه، معتدل. سکنهٔ آن ۴۶۰ تن. آب آن از
قنات و محصول آنجا غلات، پنبه و شغل
اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).

[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر
کهنه بخش حومهٔ شهرستان قوچان، جلگه و
سردسیری است. سکنهٔ آن ۹۲۶ تن. آب آن از
قنات و محصول آنجا غلات و انگور است.
شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه
ماشین رو. (از ...

[ بُ ] (اِخ) دهی است جزو دهستان
کزاز علیا بخش سربند شهرستان اراک،
کوهستانی و سردسیری است. سکنهٔ آن ۳۹۷
تن. آب آن از رودخانهٔ نورآباد و قنات و
محصول آن غلات، چغندرقند، بنشن، انگور و
قلمستان و شغل اهالی زراعت و ...

[ بُ ] (ع اِ) کوشک. (ترجمان علامهٔ
جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج)
(منتهی الارب) (کشاف اصطلاحات الفنون)
(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (زمخشری)
(مهذب الاسماء). قصر. (از اقرب الموارد).
کاخ :
بیار آن ماه را یک شب درین برج
که پنهان ...

[ بَ ] (اِ) در تداول مقابل خرج. آنچه
مصرف شود از نقد برای چیزهایی که از
ضروریات زندگی نباشد. خرجها که جز برای
خوردن و آشامیدن و منزل است. خرجهای
غیرضروری. (یادداشت مؤلف).

[ بَ رَ ] (اِ) علم و رایت معطر و
خوشبوی. (ناظم الاطباء).

[ بَ رَ ] (اِ) رستنی باشد که آنرا اکر ترکی
گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان). وج.
(بحر الجواهر). بحرالجواهر در ذیل کلمهٔ وج
گوید فارسی آن برج است. رجوع به
بحرالجواهر شود.

[ بَ رَ ] (ع مص) فراخ عیش شدن.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سپیدی
سخت سپید و سیاهی سخت سیاه شدن چشم
و فراخ چشم گردیدن. (از اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء). || ...

(بَ) ( اِ.) کنایه از: هزینه های بی مورد و بی جا.

(بُ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - جای بلندی که برای نگهبانی عمارت و قلعه درست کنند. 2 -
قلعه ، د ژ. 3 - هر یک از دوازده برج منطقة البروج که خورشید هر ماه در یکی از آن
ها قرار می گیرد: 1 - حمل (فروردین ). 2 - ثور(اردیبهشت ). 3 - جوزا (خرداد). 4 -
سرطان (تیر). 5 - اسد (مرداد). 6 - سنبله (شهریور). 7 - میزان (مهر). 8 - عقرب
(آبان ). 9 - قوس (آذر). 10 - جدی (دی ). 11 - دلو (بهمن ). 12 - حوت (اسفند). ج .
بروج ، ابراج .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca برج sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki برج sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful