بد

بد nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca بد nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ بِ دد ] (ع اِ) مانند و همتا. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء) (آنندراج).

[ بُ ] (اِخ) بودا، مؤسس آیین بودایی. (از
حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). رجوع به بودا
شود.

[ بَ دد ] (ع اِ مص) تعب و ماندگی. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تعب. (از
تاج العروس).

[ بَ دد ] (ع مص) پریشان کردن. (از
منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج).
پراکنده کردن. (از اقرب الموارد) (تاج
المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) || دور
کردن. (از منتهی الارب) (مصادر زوزنی)
(آنندراج). || بازداشتن. ...

[ بُ / بُ دد ] (ع اِ) چاره. گزیر:
غفلت از تن بود چون تن روح شد
بیند او اسرار را بی هیچ بد.مولوی (مثنوی).
گفت روبه را جگر کو؟ دل چه شد؟
که نباشد جانور را زین دو بد.
مولوی ...

[ بُ دد ] (ع اِ) پشه. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (از تاج العروس). || بت. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). صنم. (تاج العروس).
فغ. بغ. وثن. طاغوت. جیت. نَصْب. نَصَب.
(یادداشت مؤلف). ج، بِدَدَة، ابداد. (منتهی
الارب) ...

[ بَ ] (پسوند) صاحب و خداوند. (برهان
قاطع). و آن پسوندی است که به آخر اسم
ملحق شود، در اوستا پئی تی یا پتی بمعنی
مولی و صاحب، در پهلوی پت ، در فارسی
بد (اصلاً بفتح ...

[ بُ ] (اِ) آتشگیره و آن چوب پوسیده یا
گیاهی است که با چخماق آتش بر آن زنند.
(از برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرا).
گیاهی است که زیر چخماق نهندش تا آتش
زود در آن گیرد و آن را ...

[ بَ ] (ص) نقیض خوب و نیک. (برهان
قاطع). ضد نیک. (فرهنگ سروری). ضد
خوب. (آنندراج). نقیض خوب و نیک و
خوش. (ناظم الاطباء). ناگوار. زشت. ردی.
ردیة. نغام. ناخوش. دُژ. سوء. (یادداشت
مؤلف):
چرخ چنین است و برین ره رود
لنگ ...

(بَ) (ص .) زشت ، ناپسند.

(بُ دّ) [ ع . ] ( اِ.) چاره ، گریز.

(بَ یا بُ) [ په . ] 1 - (ص .) مهتر، سرور بزرگ . 2 - (پس .) دارنده ، صاحب ،
خداوند مانند: سپهبد.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca بد sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki بد sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful