بازار

(اِخ) (حومهٔ شیراز)، دهاتی از حومهٔ
شیراز که در میانهٔ جنوب و مشرق شیراز
است. همه را شیب بازار گویند برای اینکه
وقتی امیر عضدالدولهٔ دیلمی شهری دیگر
مشتمل بر چندین بازار در خارج شیراز
بساخت و از آن روز تا کنون که ...

(اِ) در پهلوی واچار (در هوجستان
واچار MMM سوق الاهواز. رجوع
شود به خوزستان) در پارسی باستان
آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت
سبها. بمعنی محل اجتماع و جزو دوم مصدر
کاری ، بمعنی چریدن (دارمستتر، تتبعات
ایرانی ج ...

[ په . ] ( اِ.) 1 - محل خرید و فروش کالا. 2 - نیرنگ ، فریب . 3 - پیشامد، ماجرا.
4 - بهانه ، بیهودگی . 5 - مجازاً ارزش و اعتبار. ؛ ~ شام کنایه از: شلوغی و ازدحام
.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca بازار sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki بازار sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.