باب

باب nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca باب nə mənasıdır? Farsca - Farsca

(اِخ) رجوع به جعفر باب شود.

(اِخ) (۱۲۳۶ -۱۲۶۶ هـ . ق.) میرزا
علی محمد شیرازی ولادتش در غرهٔ محرم
سال هزار و دویست و سی و شش قمری، و
در بیست و هفتم شعبان سال هزار و دویست
و شصت و شش قمری ...

(ع اِ) از اعلام مردان عربست.
|| (اِخ) نام اسب زیادبن ابیه.
(منتهی الارب).

(اِخ) نام دهی است از بخارا و آنرا بابة
نیز گفته اند. (از معجم البلدان) (مراصد
الاطلاع). || شهر کوچکی است در
طرف وادی بطنان از اعمال حلب. از آنجا تا
منبج دو میل و تا حلب ده میل است.
(معجم ...

(ع اِ) در نزد پزشکان باب اطلاق
می شود بر اولین رگی که میروید از مقعر کبد
برای جذب غذا بسوی خود و آن رگیست
بزرگ که هر یک از طرفین آن بشعبه های
بسیار منشعب می شود چنانکه ...

(معرب، اِ) معرب پاپ. (دزی ج ۱
ص ۴۷).

(اِخ) فرقهٔ سبعیه از باب، علی بن
ابیطالب علیه السلام را خواهند و از ابواب
گروه دعوت کنندگان سوی کیش خود را
مقصود دارند. || هر یک از وکلای
امام دوازدهم در غیبت. و آن درجه ای ...

(ع اِ) به عربی در خانه را گویند.
(برهان). در تازی در خانه را گویند. (هفت
قلزم). در. (صراح اللغه) (ترجمان القرآن
علامهٔ جرجانی نسخهٔ خطی مؤلف ص ۲۴)
(شرفنامهٔ منیری). در عربی دروازه باشد.
(غیاث) (آنندراج). ج، ابواب، ابوبه. (صراح ...

(اِ) بابا. پدر. اَب. والد. مقابل مام، مادر،
که بعربی والد گویند و به این معنی بلغت زند و
پازند با بای فارسی باشد. حکیم سنائی
گفته :
هر دو را در جهان عشق طلب
پارسی باب دان و تازی اَب.
(از ...

( اِ.) = بابا. بابو: پدر.

(ص .) 1 - درخور، شایسته ، لایق . 2 - مرسوم ، معمول . ؛ ~ طبع مطابق طبع . ؛ ~
دندان هر چیز موافق با ذوق ، غذای مطابق سلیقه .

[ ع . ] ( اِ.)1 - در، دروازه . 2 - بخشی از کتاب . 3 - تنگة میان دو خشکی . 4 -
واحدی برای شمارش خانه و مغازه . 5 - قسم ، گونه . 6 - بارة ، خصوص : در باب فلانی
. 7 - بارگاه سلطان .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca باب sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki باب sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful