اشهب

اشهب nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca اشهب nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ اَ هَ ] (اِخ) ابن وردبن عمربن
ربیعةبن جعد سلمی... او را ادراکی در
صحبت پیامبر بود و پسر او زیاد در صفین و
هم پس از آن با معاویه بود. (از الاصابة ج ۱
ص ۱۱۱).

[ اَ هَ ] (اِخ) ابن عبدالعزیز. (۱۴۰ -
۲۰۴ هـ . ق.) از مردم مصر بود و از مالک
روایت کرد. (از فهرست ابن الندیم). و سیوطی
کنیهٔ وی را ابوعمرو آورده است و گوید:
اشهب بن ...

[ اَ هَ ] (اِخ) ابن رمیلة، فرزند ثوربن
ابی حارثةبن عبدالمدان بن جندل بن نهشل بن
دارم بن عمروبن تمیم. و رمیله مادر او یکی از
کنیزکان جندل بن مالک بن ربعی نهشلی
بشمار میرفت و در عصر جاهلیت ...

[ اَ هَ ] (اِخ) ابن حارث بن هرلة
(اهولة)بن معتب بن احب بن عرب غنوی.
آمدی گفته است: وی از شاعران عصر
جاهلیت بود که اسلام را درک کرد و در
یوم الزعفران در بلاد روم کشته شد، و برادرانی
نیز داشت ...

[ اَ هَ ] (اِخ) ابن بشر بجلی. رجوع به
اشهب بجلی شود.

[ اَ هَ ] (اِخ) ابن بشر کلبی. از
سرداران صدر اسلام بود. صاحب تاریخ
سیستان آرد: پیش از رفتن قتیبةبن مسلم به
خراسان اشهب که از اهالی خراسان بود از
جانب حجاج عمل سیستان را بر عهده داشت
و قتیبه ...

[ اَ هَ ] (اِخ) شیخ ابوالقاسم. از
اصحاب وجوه مذهب امام مالک بود. رجوع
به تاریخ گزیده ص ۷۹۸ و سیرة عمربن
عبدالعزیز ص ۳۶ و ۸۵ و ۱۹۳ شود.

[ اَ هَ ] (ع ص، اِ) رنگ سپید که
سپیدی آن بر سیاهی غالب آمده باشد. (از
المنجد) (از اقرب الموارد). سپیدی که بسیاهی
زند. (مؤید الفضلاء). سپیدی که غالب بود بر
سیاهی. (بحر الجواهر). سیاه و سفید
بهم آمیخته ...

[ اَ هُ ] (ع اِ) جِ شِهاب. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شهاب
شود.

(اَ هَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سیاه و سپید، خاکستری رنگ . 2 - اسب خاکستری .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca اشهب sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki اشهب sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful