آوند

[ وَ ] (پسوند) ـاوند. وَند. مند. اومند.
دارا. صاحب. مالک. و شاید وند در زین آوند
و ستاوند و ستناوند از این قبیل باشد، و در
کلمات خداوند و پساوند و پژاوند و زرآوند،
و نیز بعض اسماء امکنه مثل نهاوند ...

[ وَ ] (اِ) وعاء، که بفرانسه وِسو گویند.
(فرهنگستان).

[ وَ ] (اِ) دلیل. بیّنه. (برهان).
حجت :
چنین گفت با پهلوان زال زر
گر آوند خواهی به تیغم نگر.فردوسی.

|| آونگ :
بر بستر غم خفت عدوی تو چنان زار
کش تن شود از تار ...

[ وَ ] (اِ) (از: آو، آب +وند، خنور) اناء.
ظرف. خنور. وعاء. باردان. || کوزهٔ آب.
ظرف شراب. کوزهٔ شراب. خنور آب.
(المعجم):
چون آب بگونهٔ هر آوند شوی.
ابوحنیفهٔ اسکافی (از فرهنگ اسدی).
مبادا ساغرش یک لحظه ...

(وَ) [ په . ] ( اِ.) 1 - ظرف . 2 - کوزة آب یا شراب . 3 - لوله هایی که شیرة خام
را از ریشه به برگ ها می رساند.

( ~.) ( اِ.) دلیل ، برهان .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca آوند sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki آوند sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.