هزار

[ هَ / هِ ] (عدد، ص، اِ) ده صد را گویند و
به عربی الف خوانند. (برهان):
میلفنج دشمن که دشمن یکی
فراوان و، دوست ار هزار اندکی.بوشکور.
یکی مؤاجر و بی شرم و ناخوشی که ترا
هزاربار خرانبار بیش کرده عسس.لبیبی.
هزار ...

[ هَ ] (اِخ) قریه ای است در دو فرسنگ
و نیمی میانهٔ جنوب و مشرق تل بیضا.
(فارسنامهٔ ناصری). شهرکی است خرم و
آبادان و بانعمت به ناحیت پارس.
(حدودالعالم).

[ هَ ] (اِخ) کوهی است در شمال غربی
بم در کرمان، دنبالهٔ آن قهرود و ارتفاع آن پنج
هزار گز است. (از جغرافیای طبیعی کیهان).

[ هِ ] (اِخ) دهی است از دهستان بیضا از
بخش اردکان شهرستان شیراز که دارای ۱۴۰
تن سکنه است. از چشمه مشروب میشود.
محصول عمده اش غله و برنج و کار مردم
زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران
ج ۷).

(هِ) 1 - عدد 1000. 2 - (اِ.) بلبل و هزاردستان .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca هزار sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki هزار sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.