مرز

مرز nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca مرز nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ مَ ] (اِ) سرحد. (لغت فرس اسدی)
(برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی). دربند.
ثغر. حد. خط فاصل میان دو کشور:
بیایید یکسر به درگاه من
که بر مرز بگذشت بدخواه من.دقیقی.
بر مرز بنشاند یک مرزبان
بدان تا نسازند کس را ...

[ مُ ] (اِ) مقعد. (برهان قاطع) (رشیدی)
(انجمن آرا). نشستگاه. (اوبهی) (برهان
قاطع). سوراخ مقعد. (غیاث اللغات). مخرج
سفلی. سوراخ کون از انسان و حیوانات.
(برهان قاطع). آلست. دبر:
مرزش اندرخورد کیر لیوکی
معاشری (از حاشیهٔ فرهنگ اسدی).
از باغ وقف ...

[ مَ ] (ع اِ) عیب. زشتی. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء). || کلمهٔ فارسی معرب است
به معنی: حباس که بدان آب را حبس کنند و
نگه دارند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
رجوع به مرز به ...

(مُ) (اِ.) مقعد. سوراخ مقعد.

(مَ) [ په . ] (اِ.) سرحد، کناره .

( ~.) (اِ.) شرابی که از گندم و گاورس و جو سازند، بوزه .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca مرز sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki مرز sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful