مجلس

[ مَ لِ ] (ع اِ) محل نشستن. مجلسة
مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب
الموارد). محل نشستن مردمان. ج، مجالس.
(ناظم الاطباء). نشستنگاه. نشستنگه.
نشستن جای. (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا). - محل اجتماع و ...

[ مَ لَ ] (ع مص) نشستن. (المصادر
زوزنی). نشستن. جلوس. (از منتهی الارب)
(از ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث).

[ مُ لِ ] (ع ص) کسی که سبب
می گردد نشستن را. (ناظم الاطباء).

(مَ لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل نشستن . 2 - محل اجتماع برای مشاوره و گفتگو. 3 -
جلسه ، نشست . 4 - بار، دفعه . ؛~ شورا نهادی متشکل از نمایندگان مردم جهت قانون
گذاری . ؛ ~ خبرگان نهادی متشکل از نمایندگان انتخابی جهت تعیین رهبر یا شورای
رهبری . ؛ ~ ختم یا ترحیم اجتماعی معمولاً در مسجد جهت سوگواری شخص تازه درگذشته .

(مَ لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل نشستن . 2 - محل اجتماع برای مشاوره و گفتگو. 3 -
جلسه ، نشست . 4 - بار، دفعه . ؛~ شورا نهادی متشکل از نمایندگان مردم جهت قانون
گذاری . ؛ ~ خبرگان نهادی متشکل از نمایندگان انتخابی جهت تعیین رهبر یا شورای
رهبری . ؛ ~ ختم یا ترحیم اجتماعی معمولاً در مسجد جهت سوگواری شخص تازه درگذشته .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca مجلس sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki مجلس sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.