متهم

[ مُ هِ ] (ع ص) آن که ناگوار شمارد آب
و هوای شهری را. (آنندراج). کسی که هوا را
ناسالم می یابد. - کسی که میرود در ولایت
گرمسیر. - ...

[ مُ هِ ] (ع ص) از مردم تهامه، مقابل
منجد، از اهل نجد. امتهمون انتم ام منجدون.
(معجم الادباء یاقوت ج ۶ ص ۱۵۴).

[ مُ تْ تَ هِ ] (ع ص) (از «وهـ م»)
تهمت نهنده کسی را. تهمت زننده :
از آن پاکتر نیست کس در جهان
که هست او سوی متهم
متهم.ناصرخسرو.

- تهمت پذیرنده. (آنندراج). ...

[ مُ تْ تَ هَ ] (ع ص) (از «وهـ م») بدنام
شده و تهمت زده شده. (ناظم الاطباء). بدنام.
(آنندراج). تهمت آلود. تهمت آلوده. مظنون.
ظنین. بریم. (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا). کسی که مورد تهمت قرار گرفته
باشد. ...

(مُ تَّ هَ) [ ع . ] (اِمف .) بدنام و تهمت زده شده .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca متهم sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki متهم sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.