گزنه

[ گَ نَ / نِ ] (اِ) کردی گزگزک ، گزگز،
اورتیکا. گیاهی است علفی، از تیرهٔ گزنه، که
برگهای دندانه دار آن پوشیده از کرکهای
یک سلولی است و در آنها مایع سوزآوری
ترشح میشود، از این لحاظ در ...

[ گَ نَ / نِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
ژاوه رود بخش حومهٔ شهرستان سنندج، واقع
در ۲۰۰۰۰گزی جنوب باختری سنندج و
۳۰۰۰گزی باختر شوسهٔ سنندج به کرمانشاه،
هوای آن سرد و دارای ۱۲۵ تن سکنه است.
آب آنجا از ...

[ گَ زَ نَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
لاریجان. (ترجمهٔ سفرنامهٔ مازندران و
استرآباد رابینو ص ۱۵۴). رجوع به گزنگ
شود.

[ گَ نِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان،
واقع در ۱۸۰۰۰گزی شمال باختری ده شیخ،
کنار رودخانهٔ زمکان نزدیک مرز عراق.
هوای آن گرم و دارای ۱۰۰ تن سکنه است.
آب آنجا از رودخانهٔ زمکان تأمین میشود.
محصول ...

[ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان
قاقازان بخش ضیاءآباد شهرستان قزوین،
واقع در ۳۷ هزارگزی شمال ضیاءآباد و
۳هزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد و
دارای ۲۹۲ تن سکنه است. آب آنجا بهار از
رودخانهٔ کوهین و قنات تأمین میشود. و
محصول آن ...

(گَ زَ نِ یا نَ) (اِ.) گیاهی است یک ساله یا پایا با برگ های متقابل . گونه های
مختلف گزنه پوشیده از خارهای گزنده است که پس از لمس ، محتویات سوزآور غدة زیر آن
در پوست بدن وارد می شود و ایجاد سوزش می کند.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca گزنه sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki گزنه sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.