گروس

[ گُ ] (اِ) موی پیچه و موی باف
زنان. (برهان) (آنندراج):
چو آورد چرخ از ستاره سپاه
شب قیرگون شد گروس سیاه.
اسدی.

(در گرشاسب نامهٔ اسدی چ حبیب یغمایی
بصورت «گروس» آمده. رجوع به فهرست آن
کتاب ص ...

[ گَ ] (اِخ) از نام طایفهٔ گادوز یا
کادوس که در آن محل رحل اقامت انداختند
و اسم خود را به این ناحیه دادند گرفته شده و
کادوس کم کم گروس شده. (التدوین فی
احوال جبال شروین).

[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
چمچال بخش صحنهٔ شهرستان کرمانشاهان،
واقع در ۱۵۰۰۰گزی جنوب خاور صحنه و
۸۰۰۰گزی جنوب شوسهٔ کرمانشاه به همدان.
هوای آن معتدل، دارای ۳۰۰ تن سکنه است.
آب آنجا از رودخانهٔ گاماسیاب تأمین میشود.
محصول آن غلات، ...

[ گَ ر ر ] (اِخ) دهی است از
دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان
مرند، واقع در ۲۶ هزارگزی جنوب خاوری
مرند و ۴ هزارگزی شوسه و خط آهن مرند به
تبریز. هوای آن جلگه معتدل و دارای ۶۹۳
تن سکنه ...

[ گَ رْ رو ] (اِخ) دهی است از
دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان
مراغه، واقع در ۵۷ هزارگزی جنوب باختر
قره آغاج و ۲۳هزاروپانصدگزی جنوب
باختری شوسهٔ مراغه به میانه. هوای آن
معتدل و دارای ۳۵۰ تن سکنه است. ...

[ گَ رْ رو ] (اِخ) به احمدآباد معروف
است. و احمدآباد از دهستان کاغذکنان بخش
کاغذکنان شهرستان هروآباد رجوع شود.
(فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).

(گُ) (اِ.) موی پیچه . موی باف زنان .

( ~ .) (اِ.) چرک جامه و بدن ، ریم .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca گروس sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki گروس sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.