گرداب

[ گِ ] (اِ مرکب) (از: گِرد +آب)
ورطه. (آنندراج). جرداب معرب گرداب
است. (منتهی الارب). جرذاب. (دهار).
غرقاب :
به آب اندر افکنده شاه دلیر
سرش گه ز بر بود و گاهی به زیر
که از مرغ آن کشته نشناختند
به گرداب ...

[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
فلارد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع
در ۴۰هزارگزی خاور اردکان و ۲۵هزارگزی
راه عمومی لردگان به پل کوه. هوای آن معتدل
است و ۱۲۶ تن جمعیت دارد. آب آنجا از
چشمه تأمین ...

[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
منگرهٔ بخش الوار گرمسیری شهرستان
خرم آباد، واقع در ۳۶هزارگزی شمال باختری
حسینیه و ۱۵هزارگزی خاور شوسهٔ خرم آباد
به اندیمشک. هوای آن معتدل و دارای ۱۸۰
تن سکنه است. آب آن از ...

[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
لنگا شهرستان تنکابن، واقع در ۲۷هزارگزی
جنوب خاوری تنکابن و ۶هزارگزی جنوب
راه شوسهٔ تنکابن به چالوس. هوای آن
معتدل، مرطوب و مالاریایی است. دارای
۱۱۰ تن سکنه میباشد. آب آن ...

[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
پی رجه سورتیجی، واقع در بخش چهاردانگهٔ
شهرستان ساری و ۵۴هزارگزی شمال کیاسر.
هوای آن کوهستانی و معتدل، مرطوب و
مالاریایی و دارای ۱۰۵ تن جمعیت است.
آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا
غلات ...

[ گِ ] (اِخ) ده کوچکی است از
دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و
سرجهان شهرستان آباده، واقع در
۵۴۰۰۰گزی شمال باختری سودیان، کنار راه
فرعی ده بید به بوانات. دارای ۲۵ تن جمعیت
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...

[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
طیبی گرمسیری بخش کهکیلویهٔ شهرستان
بهبهان، واقع در ۱۴هزارگزی شمال خاوری
لنده مرکز دهستان و ۶۱هزارگزی خاوری راه
شوسهٔ بهبهان به اهواز. هوای آن معتدل و
دارای ۱۲۰ تن جمعیت است. آب ...

[ گِ ] (اِخ) نام ایستگاه راه آهن از
دهستان علا از بخش مرکزی شهرستان
سمنان. سومین ایستگاه از سمنان به دامغان
که در ۵۰هزارگزی واقع است. سکنهٔ آنجا
همان کارمندان ایستگاه هستند. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۳).

[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
توابع تنکابن. (سفرنامهٔ مازندران و استرآباد

رابینو بخش انگلیسی ص ۱۰۵).

(گِ) (اِمر.) جایی عمیق در رودخانه یا دریا که آب در آن می چرخد و به قعر فرو می
رود.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca گرداب sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki گرداب sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.