گازه

[ زَ / زِ ] (اِ) در اصل کازه. رجوع
به کازه شود. بادپیچ. بازپیچ. باذپیچ. تاب.
بانوج. کاز. (آنندراج). ارجوحه. رجوع به
ارجوحه شود. ننو. هندی جهوله. (آنندراج).
به زبان گیل هلاچین. || خانه. منزل. خانهٔ
فالیزبان که ...

[ زَ ] (اِخ) یکی از دهستان های بخش
پاپی شهرستان خرم آباد. این دهستان در
شمال خاوری بخش واقع و محدود است از
شمال به رودخانهٔ سزار بخش دورود، از
جنوب به دهستان سرکانهٔ از خاور به
رودخانهٔ سزار و از ...

[ زَ ] (اِخ) دهی است از دهستان گازه
بخش پاپی شهرستان خرم آباد مرکز دهستان
گازه، واقع در ۷ هزارگزی شمال باختری
سپیددشت و ۵ هزارگزی باختر ایستگاه
سپیددشت. جلگه، سردسیر مالاریائی، دارای
۲۰۰ تن سکنه. آب آن ...

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca گازه sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki گازه sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.