کشف

[ کَ شَ ] (اِ) لاک پشت. کاسه پشت.
سولاخ پا. باخه. سلحفاة. سلحفاد. (یادداشت
مؤلف). سوراخ پا:
چون کشف انبوه غوغائی بدید
بانگ و ژخ مردمان خشم آورید.رودکی.
روی و ریش و گردنش گفتی برای خنده را
در بیابان زافه ای ...

[ کَ ] (ع مص) آشکارا کردن و ظاهر
کردن و برداشتن پوشش از چیزی. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس) (از
لسان العرب). گشاده و برهنه نمودن. (منتهی
الارب). برداشتن پوشش از چیزی. وابردن
پرده. (ترجمان علامهٔ جرجانی): ...

[ کَ شَ ] (ع اِمص، اِ) از عیوب خلقی
در اسب. عصل. (صبح الاعشی ج ۲ ص ۲۶).
|| موهای پیشانی بالارسته. (منتهی
الارب). || برگشتگی مویهای پیشانی
چندان که به دایره ماند. (منتهی ...

[ کَ شَ ] (ع مص) شکست خوردن.
(منتهی الارب).

[ کُ ] (اِ) سیم و نقرهٔ سوخته.
|| سواد زرگری. || زفت. (از برهان) (از
ناظم الاطباء).

[ کَ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
میان ولایت بخش حومهٔ شهرستان مشهد.
واقع در ۱۱هزارگزی شمال باختری مشهد و
یک هزارگزی جنب کشف رود. این دهکده
در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و
دارای ۱۵۳ تن ...

(کَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آشکار ساختن ، پیدا کردن . 2 - (اِمص .) پیدایی .

(کَ شَ) (اِ.) 1 - لاک پشت ، سنگ پشت . 2 - بُرج خرچنگ ، سرطان . 3 - کوزة آبخوری
سرپهن .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca کشف sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki کشف sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.