قرقر

[ قَ قَ ] (ع اِ) پشت. (منتهی الارب)
(آنندراج). ظَهْر. (اقرب الموارد). || زمین
هموار پست. || پوشش زنان.
|| ناحیه های سواد شهر. (از اقرب الموارد)
(منتهی الارب) (آنندراج). ...

[ قُ قُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
چادگان بخش داران شهرستان فریدن واقع در
۲۰۰۰۰ گزی جنوب خاور داران و ۷۰۰۰
هزارگزی راه داران به سمندگان. موقع
جغرافیایی آن کوهستانی، هوای آن معتدل.
۲۷۱ تن سکنه دارد. محصول آن غلات ...

[ قَ قَ ] (اِخ) نام جد ابومحمد عبداللََّه بن
عمربن احمدبن قرض حافظ راوی است. وی
از علی بن محمدبن منصور هاوی روایت کند
و ابوالحسین محمدبن احمدبن جمیع غسانی
از او روایت دارد. (انساب سمعانی).

[ قُ قُ ] (اِ) غرغر. رجوع به غرغر شود.

[ قُ قُ ] (اِخ) نام مردی است. (منتهی
الارب).

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca قرقر sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki قرقر sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.