قامت

[ مَ ] (ع اِ) قامة. قد. (آنندراج) (ناظم
الاطباء). اندام. (ناظم الاطباء). بالا. بالای
مردم. (مهذب الاسماء). رعنا و موزون از
صفات آن است: قامت موزون. قامت رعنا.
شمع، الف، شجر، درخت، لوا، خط استوا،
نرگس، از تشبیهات آن است. ...

[ مَ ] (اِخ) کوهی است به نجد. (منتهی
الارب) (معجم البلدان ج ۷ ص ۱۹).

[ مَ ] (اِخ) دهی از دهستان برگشلو
بخش حومهٔ شهرستان ارومیه. در
۱۰۵۰۰گزی خاور ارومیه و ۲۵۰۰گزی
جنوب شوسهٔ کلمانخانه به ارومیه واقع است.
جلگه و معتدل مالاریائی است. ۲۰۰ تن
سکنه دارد. آب آن از شهرچای و محصولات
آن غلات، ...

(مَ) [ ع . قامة ] (اِ.) قد، اندام ، تنة آدمی . ج . قامات .

( ~ .) [ ازع . قامة ] (اِ.) اذان خفیف که پس از اذان گویند.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca قامت sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki قامت sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.