قاضی‌القضاة

قاضی‌القضاة nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca قاضی‌القضاة nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ ضِلْ قُ ] (ع ص مرکب، اِ
مرکب) داوران داور. سرداوران. قاضی
قاضیان. صاحب تجارب السلف دربارهٔ
جلال الدین علی بن علی بن هبة اللََّه بخاری
آورد: مردی ادیب و فاضل و فقیه بود و در
سنهٔ اثنین و ثمانین و خمس ...

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) احمدبن
محمدبن ابراهیم، مکنی بن ابن خلکان. رجوع
به ابن خلکان شمس الدین شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) ابراهیم بن
عبدالرحیم. رجوع به ابن جماعة ابراهیم شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) احمدبن
حسن بن قاضی الجبل حنبلی، ملقب به
شرف الدین. رجوع به احمدبن حسن بن قاضی
الجبل شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) احمدبن
خلیل ملقب به ذوالفنون و شهاب الدین یا
شمس الدین و مکنی به ابوالعباس و مشهور به
حجة الاسلام. در بلدهٔ خوی آذربایجان متولد
شد و پس از سن رشد و کمال به شام و ...

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) احمدبن
علی بن حجر عسقلانی، مکنی به ابن حجر.
رجوع به ابوالفضل شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) احمدبن
عمر. رجوع به قاضی مزجد شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ)
عبدالجباربن احمد. رجوع به قاضی
عبدالجبار شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ)
عبدالرحمان بن محمدبن احمدبن قدامه
جماعیلی حنبلی مقدسی صالحی، ملقب به
شمس الدین. رجوع به قاموس الاعلام ترکی
ج ۴ ص ۳۰۷۴ و ۳۱۰۷ و لغات تاریخیة و
جغرافیهٔ ترکی ج ۷ ص ۳۶ و معجم ...

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) عبدالعزیزبن
محمد، مکنی به ابن جماعة. رجوع به جماعة
ابوعمر شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) عبدالقادربن
ابوالقاسم، ملقب به محیی الدین. از اکابر
علمای عامه که به سال ۸۸۹ هـ . ق. وفات
یافت. (روضات الجنات ص ۷۱) (ریحانة
الادب ج ۳ ص ۲۷۳). و رجوع به عبدالقادر
شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) عبداللََّه بن
عبدالرحمان، مکنی به ابن عقیل. رجوع به ابن
عقیل ابومحمد شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) عبداللََّه بن
محمدبن نعمان. رجوع به قاضی ابن حیون
شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) علی بن
عبدالکافی. رجوع به قاضی سبکی شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) قاسم بن
علی بن حسین هاشمی زینبی. رجوع به قاسم
زینبی شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
ابراهیم، معروف بن ابن جماعة. رجوع به ابن
جماعة بدرالدین شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
احمدبن خلیل، مشهور به ابن خوبی. رجوع به
ابن خوبی قاضی شهاب الدین شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
حسن بن علی بن حسین یا محمدبن حسین بن
عاملی، مشهور به حرعاملی. رجوع به حر
عاملی و محمد شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
حسن کوفی شیبانی. یکی از فقیهان حنفی
است. رجوع به محمدبن حسن و حبیب السیر
چ قدیم جزء سوم از ج ۲ ص ۸۸ شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
عبدالرحمان. رجوع به قاضی رئیس محمد
شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
عبدالرحمان دمشقی عثمانی شافعی ملقب به
صدرالدین و مکنی به ابوعبداللََّه. (کشف
الظنون) (ریحانة الادب ج ۳ ص ۲۷۴). و
رجوع به محمدبن عبدالرحمان شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
محمدبن محمد معروف به ابن شحنه. رجوع به
ابن شحنه ابوالولید شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
ناماوربن عبدالملک، مکنی به ابوعبداله و
مشهور به افضل الدین خونجی. از مشاهیر
پزشکان و حکمای اسلامی قرن هفتم هجری
است. (قاموس الاعلام ج ۲ ص ۱۰۰۲)
(ریحانة الادب ج ۱ ص ۹۹۵). و رجوع به ...

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمدبن
یعقوب بن محمدبن ابراهیم بن عمربن بکر
صدیقی شافعی فیروزآبادی، مکنی به
ابوطاهر و ملقب به مجدالدین شیرازی. عالمی
است فاضل و متبحر از مشاهیر علمای لغت.
رجوع به فیروزآبادی و کشف الظنون و
روضات ...

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) محمودبن
احمد. رجوع به قاضی عینی شود.

[ ضِلْ قُ ] (اِخ) یعقوب بن
ابراهیم، مکنی به ابویوسف. رجوع به
ابویوسف یعقوب شود.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca قاضی‌القضاة sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki قاضی‌القضاة sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful