فشار

[ فِ ] (اِمص، اِ) به معنی فشردن باشد.
(برهان). افشار. (فرهنگ فارسی معین).
|| پاشیدن و ریختن. (برهان). فشردن.
فشاندن. افشاندن. || سنگینی که بر روی
چیز فرودآورند. (فرهنگ فارسی معین).
|| (اصطلاح فیزیک) ...

[ فُ ] (ع اِمص) بیهوده گویی. (منتهی
الارب). هذیان و این لغت از کلام عرب نیست
و از استعمالات عامه است و از آن فعل نیز
سازند. (از اقرب الموارد):
این چه ژاژ است این چه کفر است و فشار
پنبه ...

[ فِ ] (اِخ) دهی است از بخش زرقان
شهرستان شیراز، دارای ۲۸۱ تن سکنه. آب
آن از قنات و محصول عمده اش غله و چغندر
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).

(فَ یا فِ) (اِ.) 1 - زور، سنگینی . 2 - اذیت ، ایذا. 3 - رنج ، درد.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca فشار sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki فشار sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.