غول

غول nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca غول nə mənasıdır? Farsca - Farsca

(اِ) شبگاه گوسپندان و چهارپایان بود
چون خباک. (فرهنگ اسدی). شبانگاه
گوسفندان. (نسخه ای از فرهنگ اسدی).
شبانگاه یا شبگاه گوسفندان و چهارپایان و
گذریان بود. (فرهنگ اوبهی). جای گوسفندان
و گاو و دیگر چارپایان که در صحرا سازند و
آغال نیز گویند. ...

(پسوند) (مزید مؤخر امکنه) در آخر
اسامی امکنه آید چون: شرمغول، زاغول و
فرغول.

[ غَ ] (ع مص) هلاک کردن. (مصادر
زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن
جرجانی) (دهار). هلاک کردن کسی را.
(منتهی الارب) کشتن کسی را. (آنندراج).
|| ناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). بناگاه
گرفتن. هلاک کردن و ربودن ...

(ع اِ) هلاک. (منتهی الارب) (آنندراج).
هلکة. (اقرب الموارد). || بلا و سختی.
(منتهی الارب) (آنندراج). داهیه. (اقرب
الموارد). || دیو بیابانی که از راه فریبد.
(منتهی الارب) (آنندراج). سعلاة. ج، اَغوال،
غیلان. (اقرب الموارد). کندو. ...

(ترکی، اِ) در ترکی بمعنی دست و بازو
و بال و جناح. امروزه بیشتر قول (به قاف)
نویسند. صاحب غیاث اللغات گوید: فوجی را
گویند که سردار در آن باشد.

[ غُ وْ وَ ] (ع ص) عیش غُوَّلٌ؛ زیست
خوش. (منتهی الارب). عیش اَغوَل و غُوّل؛
یعنی زندگی خوش. (از تاج العروس).
فراخی زیست.

(اِخ) نام زنی جادوگر. اسفندیار در
خوان چهارم از هفت خوانی که از راه
روئین دژ دید بکشته است :
ورا [ زن جادو را ] غول خوانند شاها بنام
بروز جوانی مشو پیش دام.فردوسی.

[ غُ وَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
سویرهٔ بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که
در ۴۴هزارگزی شمال باختری هندیجان و
یک هزارگزی شمال راه اتومبیل رو بندر
معشور به گچساران قرار دارد. دشت و
گرمسیر است. ۶۰ تن سکنه دارد که ...

[ غَ ] (اِخ) نام کوهی. (منتهی الارب).
در شعر لبید که گوید:
عفت الدیار محلها فمقامها
بمنی تأبد غولها فرجامها.
غول و رجام را دو کوه دانسته اند. (از معجم
البلدان).
|| و بعضی گویند: غول آبی ...

(اِخ) نام ستاره ای است که آن را
سرغول نیز گویند. (غیاث اللغات). صحیح آن
حامل رأس الغول (برشاوش) است. رجوع به
حامل رأس الغول شود.

[ غَ ] (اِخ) (یوم...) یکی از جنگهای
عرب است که در آن قبیلهٔ ضبه با بنی کلاب
جنگ کردند، و جثامةبن عمروبن محلم
شیبانی به دست ابوشملة طریف بن تمیم
تمیمی کشته شد. اوس بن غلفاء دربارهٔ این ...

(اِ.) 1 - آغُل گوسفند و گاو. 2 - گوش .

[ ع . ] 1 - (اِ.)موجودی افسانه ای که هیکلی درشت و ترسناک دارد. 2 - (ص .) بسیار
بزرگ . ؛ ~ بی شاخ و دم (عا.) شخص درشت اندام و بی ریخت .

(اِ.) = قول : 1 - دست و بازو. 2 - فوجی دارای سردار.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca غول sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki غول sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful