غذم

[ غَ ] (ع مص) به یکبار مال نیکو دادن
کسی را: غذم له من ماله غذماً. (منتهی الارب)
(آنندراج). غذم له من ماله، به معنی غثم.
(اقرب الموارد). کذلک قثم له و قذم و یقال ان
الذال هو الاصل ...

[ غَ ذَ ] (ع اِ) گیاهی است. (منتهی
الارب) (آنندراج). آن گیاه که از میان کشت
برکشند. (مهذب الاسماء). نبت، و انشد
الجوهری للقطامی: فی عثعت ینبت الحوذان و
الغذما. (تاج العروس).

[ غُ ذَ ] (ع اِ) جِ غُذْمَة. (منتهی الارب)
(تاج العروس). رجوع به غذمة شود.

[ غَ ذَ ] (ع اِ) جِ غَذَمَة. (اقرب الموارد).
رجوع به غَذَمَة شود.

[ غُ ذَ ] (ع ص) شخص پرخوری که
همه چیز میخورد. (اقرب الموارد). الاکول
یأکل کل شی ء مع نهمة. (تاج العروس).
|| (اِ) نوعی از گیاه ترش. (منتهی الارب)
(آنندراج).

[ غُ ذُ ] (اِخ) (ذو...) ذوغذم موضعی از
نواحی مدینه است. ابراهیم بن هرمة گوید:
ما بالدیار التی کلَّمتَ من صمم
لو کلَّمتک و ما بالعهد من قدم
و ماسؤالک ربعاً لا انیس به
ایام شوطی و لا ایام ذی ...

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca غذم sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki غذم sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.