عوام

[ عَ وام م ] (ع اِ) جِ عامّة. (اقرب
الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به
عامة شود. همهٔ مردم و جمهور مردم. (ناظم
الاطباء). || مردمان فرومایه و دون. (ناظم
الاطباء). در مقابل خواص. ...

[ عُ ] (اِخ) موضعی است. (منتهی
الارب). نام موضعی است در عینة. (از معجم
البلدان).

[ عَ وْ وا ] (ع ص) بسیار شناکننده و
شناور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| اسب شناور و اسب راهوار. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). اسب راهوار.
(آنندراج) (غیاث اللغات). اسبی که در حرکت
خود شناور باشد. ...

[ عَ وْ وا ] (اِخ) پدر زبیر صحابی است.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام پدر
زبیر است، و او حواری پیغمبر اکرم بوده است.
(ناظم الاطباء).

[ عَ وْ وا ] (اِخ) ابن شوذب شیبانی. نام
وی عبد عمرو، و از بنی حارث بن همام
بوده است. او از شاعران دورهٔ جاهلی و از
سواران بشمار می رفت و در جنگ
«غبیطالمروت» که در حدود بیست ...

[ عَ وْ وا ] (اِخ) ابن عقبةبن کعب بن
زهیربن ابی سلمی. وی اهل حجاز و از
شاعران نیکوپرداز عصر بنی امیه بحساب
می آمد. پدران او همگی شاعر بودند. (از
الاعلام زرکلی از العینی ج ۲ ص ۴۴۲ و
المرزبانی ...

(عَ مّ) [ ع . ] (اِ.) جِ عامه ؛ همة مردم .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca عوام sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki عوام sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.