عقب

[ عَ ] (ع مص) پی پیچیدن بر کمان. (از
منتهی الارب). «عَقَب» و پی پیچیدن بر کمان
و تیر و نیزه، و آنها را در این صورت
«معقوب» گویند. (از اقرب الموارد). پی بر
جای پیچیدن. (تاج المصادر بیهقی). ...

[ عَ ] (ع اِ) روش و تک ستور که بعد از
تک نخستین آرد. (منتهی الارب). «جری» و
دویدن که پس از دویدن اول آید. ج، عِقاب.
(از اقرب الموارد). || پسر. (منتهی الارب).
ولد. (اقرب الموارد). ...

[ عَ قَ ] (ع اِ) جِ عَقَبة. (منتهی الارب)
(از اقرب الموارد). رجوع به عقبة شود.
|| پی که از آن چلهٔ کمان سازند. (غیاث
اللغات) (آنندراج). پی سفید و پی کمان.
(السامی) (مهذب الاسماء). پی سپید.
(حبیش). ...

[ عَ قِ ] (ع اِ) پسر. (منتهی الارب). ولد.
(اقرب الموارد). فرزند. (غیاث اللغات): از
محمدبن علی ابوحمزه و او را عقب نبوده
است و ابوالقاسم و او را ایضاً عقب نبوده
است... در وجود آمدند و مجموع ...

[ عَ قِ ] (اِخ) بطنی است از کنانة. (از
اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به عَقِبی
شود.

[ عُ / عُ قُ ] (ع اِ) پایان کار.
(منتهی الارب). عاقبت. (اقرب الموارد).
سرانجام. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی). و
از آن جمله است : آیة کریمة{/B هُوَ خَیْرٌ
ثَوََاباً وَ خَیْرٌ عُقْباً. ۵-۱۰۱۸:۴۴/}(قرآن ۱۸/۴۲).

که عاصم ...

(عَ قِ یا قَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پاشنة پا. 2 - فرزند، نسل ؛ ج . اعقاب . 3 - (ق .)
در فارسی به معنای پشت سر. 4 - (ص .) دارای فاصلة دورتر یا کمی دورتر. 5 - (عا.)
مقعد.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca عقب sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki عقب sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.