عصر

[ عَ ] (ع مص) فشار دادن، و به دست
خود فشوردن چیزی را. (از منتهی الارب).
افشردن انگور و زیتون و جز آن. (تاج
المصادر بیهقی). افشردن انگور و جز آن و
شیره کردن. (دهار). فشردن و شیره کردن.
(ترجمان ...

[ عَ ] (ع اِ) روز. (منتهی الارب). یوم.
(اقرب الموارد). || شب. (منتهی الارب).
لیل. (از اقرب الموارد). || آخر روز تا سرخ
شدن آفتاب. (منتهی الارب). عَشیّ تا سرخ
شدن آفتاب. (از ...

[ عَ ] (اِخ) سورهٔ صدوسوم از قرآن
کریم. مکیه است و دارای سه آیت. پس از
سورهٔ تکاثر و پیش از سورهٔ هُمَزة قرار دارد و
آغاز میشود به «و العصر...».

[ عَ صَ ] (ع اِ) بامداد. || شبانگاه.
(منتهی الارب). از عَشیّ تا سرخ شدن آفتاب.
(از اقرب الموارد). || نماز دیگر.
|| زندان. || گروه و قبیله. ...

[ عِ ] (ع اِ) روزگار و دهر و زمانه. (از
منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عصر [ عَ /
عُ / عُ صُ ] . رجوع به عصر شود. || نماز
دیگر. (منتهی الارب). نماز عصر. ...

[ عِ ] (اِخ) کوهی است میان مدینه و
وادی فرع. (منتهی الارب). جبلی است بین
مدینه و وادی الفرع. و گویند پیامبر (ص)
هنگامی که از مدینه به خیبر ...

[ عُ ] (ع اِ) روزگار و دهر و زمانه. (از
منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عصر [ عَ /
عِ / عُ صُ ] . رجوع به عصر شود. || نماز
دیگر. (منتهی الارب). نماز عصر. رجوع ...

[ عُ صُ ] (ع اِ) روزگار و زمانه. (از
منتهی الارب). عصر [ عَ / عِ / عُ ] . رجوع به
عَصْر شود. || جِ عصر. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد). رجوع به عَصر شود.

[ عَ ] (اِخ) ابن عبیدبن وائلةبن جاریةبن
ضبیعة. جدی است جاهلی و بطنی از بلی را
تشکیل میدهد. و آن را بکسر «ع» و ایضاً
بفتح «ع» و «ص» نیز خوانده اند. (از اللباب
فی تهذیب الانساب).

[ عَ صَ ] (اِخ) ابن عوف بن عمرو، از
بنی أفصی بن عبدالقیس. جدی است جاهلی و
بسیاری به وی نسبت دارند، از آن جمله است
منذربن عائذ صحابی، که به أشج عصری
شهرت دارد، و خلیدبن حسان عصری. (از
الاعلام ...

(عَ صْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - غروب . 2 - روزگار، زمان ، دوره . 3 - هر یک از تقسیمات
یک دوره از تاریخ تمدن . 4 - سورة صدوسوم از قرآن کریم دارای سه آیه .

( ~ .) [ ع . ] (مص م .) فشردن ، گرفتن آب میوه و جز آن .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca عصر sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki عصر sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.