عزم

[ عَ ] (ع مص) آهنگ نمودن بر کاری و
دل نهادن و کوشش کردن. (از منتهی الارب).
دل به کاری نهادن. (دهار) (زمخشری) (از تاج
المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی): عزم
الامر و عزم علی الامر؛ دل خود را ...

[ عَ ] (ع اِ) قصد و آهنگ. (منتهی
الارب). اراده. (غیاث اللغات). نیت. (نصاب).
اراده و قصد و آهنگ و هنگ. (ناظم الاطباء).
ارادهٔ پیشین است برای واداشتن نفس بر انجام
دادن کاری که در نظر گرفته شده است، ...

[ عَ زَ ] (ع ص) مردم استوار در دوستی و
صحیح و ثابت در آن. (منتهی الارب). ج،
عَزَمة. (ناظم الاطباء). رجوع به عزمة شود.

[ عِ ] (ع اِ) ام العزم؛ کون و اِست. (ناظم
الاطباء). اِست. (اقرب الموارد). عزمة.
ام عزمة. و رجوع به عزمة و ام عزمة شود.

[ عُ ] (ع مص) عَزم (در تمام معانی).
رجوع به عَزم شود.

[ عُ زَ ] (ع اِ) جِ عُزمة. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد). رجوع به عزمة شود.

[ عُ زُ ] (ع اِ) جِ عَزم. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد). رجوع به عَزم شود.

(عَ زْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)قصد چیزی کردن ، دل بر چیزی نهادن . 2 - (اِمص .)
اراده ، قصد.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca عزم sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki عزم sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.