عرش

[ عَ ] (ع مص) ساختن بنا را از چوب.
(از منتهی الارب). ساختن خانه را از چوب.
(از ناظم الاطباء). ساختمانی از چوب
ساختن. (از اقرب الموارد). || تا صید
رسیدن نتوانستن سگ از خوی کردن. (از
منتهی ...

[ عَ ] (ع اِ) تخت و سریر پادشاه.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اورنگ.
گاه. گه. سریر: {/Bإِنِّی وَجَدْتُ اِمْرَأَةً
تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَهََا عَرْشٌ
عَظِیمٌ ۱-۱۳۲۷:۲۳/}(قرآن ۲۷/۲۳)؛ من زنی را ...

[ عَ رَ ] (ع مص) سرگشته گشتن و
متحیر گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج).
سرمست شدن و مبهوت گشتن. (از اقرب
الموارد). عَرش و رجوع به عَرش شود.
|| سخت گرفتن غریم را. (از منتهی الارب).
سخت گرفتن ...

[ عُ ] (ع اِ) گوشتپارهٔ دراز در یک
سوی گردن یا در بن گردن. یا جای شیشهٔ
حجامت. (منتهی الارب). یکی از دو عرش
گردن است، و آنها دو گوشت مستطیل شکل
هستند در دو طرف گردن و ...

[ عُ ] (اِخ) شهری است در یمن بر
ساحل. (از معجم البلدان).

[ عُ رُ ] (ع اِ) جِ عَرش. رجوع به عَرش
شود. || ج عَریش. رجوع به عریش شود.

(عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تخت ، تخت پادشاه . 2 - خیمه ، چادر. 3 - سقف ، سایبان . 4
- رکن . 5 - آسمان نهم ، فلک الافلاک . ج . اعراش . عروش . عرشه .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca عرش sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki عرش sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.