طفال

[ طِ ] (ع ص، اِ) جِ طَفْل. (منتهی
الارب).

[ طَ ] (ع اِ) طُفال. گل و لای خشک.
(منتهی الارب).

[ طُ ] (ع اِ) طَفال. گل و لای خشک.
(منتهی الارب). طین یابس. (فهرست مخزن
الادویه).گل خشک. (منتخب اللغات).

[ طَفْ فا ] (ع ص) سمعانی آرد: این
نسبت بر کسانی اطلاق شود که فروختن
«طفل» را پیشه سازند و طفل نوعی گِل است
که آن را میخورند. و در اصل لغت آن را «طفل
سیاه» نامند، ...

[ طَفْ فا ] (اِخ) ابوالحسن محمدبن
حسین بن احمدبن سری بن مقری بن طفال، از
مردم مصر. شیخی ثقه و صدوق بوده احادیث
بسیار روایت کرده است. وی از ابوطاهر
احمدبن عبداللََّه بن نصر قاضی ذهلی و
ابوالحسن بن جویه و ...

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca طفال sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki طفال sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.