طبل

[ طَ ] (ع مص) دهل زدن. (منتهی
الارب).

[ طَ ] (ع اِ) دهل یک رویه باشد یا
دورویه. (منتهی الارب) (زمخشری). تبیره.
(فرهنگ اسدی خطی متعلق به نخجوانی).
شندف. (فرهنگ اسدی). کوس. (دهار).
نقاره. دبداب. کنارة. کبر. عرکل: عرطبه؛ طبل
یا طبل حبشی. (منتهی الارب). || ...

[ طَ ] (اِخ) دهی است از بخش قشم
شهرستان بندرعباس، واقع در ۹۰هزارگزی
باختر قشم و ۵هزارگزی جنوب راه مالرو
قشم به باسعید. جلگه، گرمسیر و مالاریائی با
۳۴۹ تن سکنه. آب آن از چاه و باران.
محصول آنجا غلات. شغل ...

(طَ) [ ع . ] (اِ.) یکی از آلات ضربی و رزمی و آن عبارت است از استوانه ای که در دو
طرف آن پوست کشیده شده است . دُهل (یک رویه و دو رویه ).

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca طبل sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki طبل sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.