صد

[ صَ ] (عدد، اِ) عدد معروف لفظ فارسی
است، در اصل به سین مهمله بوده است، قدما
بجهت رفع اشتباه بکلمهٔ دیگر که سد باشد
بمعنی حائل و مانع، اسم عدد را به صاد
نوشتند. (غیاث اللغات). نمایندهٔ آن در ارقام
هندی ...

[ صَ دد ] (ع مص) برگردانیدن. (ترجمان
علامهٔ جرجانی) (دهار). بگردانیدن. بگشتن.
(تاج المصادر بیهقی). بگردیدن و بگردانیدن.
(مصادر زوزنی). اعراض کردن. (منتهی
الارب). بازداشتن. منع. صرف. بَثر:
خورشید چون نبرده حبیبی که با حبیب
گاهیش وصل و صلح ...

[ صُ دد ] (ع اِ) کوه. (منتهی الارب)
(مهذب الاسماء). || ناحیهٔ وادی و جانب
آن. (منتهی الارب).

[ صَ دِنْ ] (ع ص) تشنه. (قطر المحیط)
(منتهی الارب). از صدی ناقص یائی است.

(صَ) [ په . ] (اِ.) 1 - ده برابر ده (100). 2 - خیلی زیاد. ؛ ~ تا یه غاز بی ارزش
، مبتذل . ؛ ~پاره چاک چاک ، پاره پاره . ؛ ~ البته به طور حتم ، مسلماً، قطعاً.

(صَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) برگردانیدن . 2 - (مص ل .) اعراض کردن ، دوری کردن .

در صد (صَ. دَ. صَ)( ق مر.) قطعاً، بی - شک .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca صد sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki صد sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.