صائب

[ ءِ ] (ع ص) نعت فاعلی از صواب.
رسا. رساننده. (غیاث اللغات). || باران
ریزان. || نقیض خاطی. و منه المثل: مع
الخواطی سهم صائب. (منتهی الارب).
|| راست و ...

[ ءِ ] (اِخ) دو تن از شعرای متأخر
عثمانی که هر دو را نام محمد و تخلص صائب
و معاصر یکدیگرند. یکی در ۱۲۶۲ هـ . ق.
بسن سی وپنج سالگی وفات یافته و از اوست:
خاطره گلد کجه صائب مومیان ...

[ ءِ ] (اِخ) ابن حبیش. از روات
است.

[ ءِ ] (اِخ) ابن مالک اشعری. از
رؤساء لشکریان مختاربن ابی عبیدة ثقفی
است. خواندمیر گوید: در روضةالصفا مسطور
است: در آن ایام که عبداللََّه مطیع بفرمان ابن
زبیر به کوفه رسید مردم را در مسجد جامع
گرد آورد و ...

[ ءِ ] (اِخ) تبریزی. سلسلهٔ نسب
مولانا سیدمحمدعلی صائب تبریزی به
شمس الدین تبریزی معروف میرسد. والد
ماجد وی میرزا عبدالرحیم که یکی از تجار
معتبر تبارزهٔ عباس آباد اصفهان بود از جملهٔ
اشخاصی است که به امر شاه عباس اول ...

[ ءِ ] (اِخ) مولای حبیب بن خراش
حلیف أنصار. بزعم ابن کلبی او و مولای وی
حبیب درک غزوهٔ بدر کرده اند. و صاحب
الاصابة گوید: صائب مولی حبیب بن خراش
حلیف الانصار، زعم ابن الکلبی انه شهد ...

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca صائب sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki صائب sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.