شاخ

شاخ nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca شاخ nə mənasıdır? Farsca - Farsca

(اِ) شاخه. شغ. شغه. غصن. فرع.
قضیب. فنن. خُرص، خِطر. خَضِر. نجاة.
عِرزال. بار. رجوع به بار شود. شاخ درخت.
(فرهنگ جهانگیری) (فهرست ولف). فرع
در مقابل تنه و نرد. در گنابادی معادل شاخه.
(حاشیهٔ برهان قاطع چ معین، ذیل شاخ). در
تکلم شاخه ...

(اِخ) نام جایی است در ناحیت بلخ در
حوالی فاریاب و اندخوی : و بجانب
مروجوق مراجعت نموده براه شاخ روان
شدند و نورین اقا را دردپای بغایت سخت
ظاهر شد. (تاریخ غازان خان چ هرتفورد از
بلاد انگلستان ص ...

(اِخ) شاج. ساح... پسر خراسانی از
اهل هرات و یکی از دانشمندان و دهقانانی
است که با ابومنصور المعمّری در گرد آوردن
شاهنامه یاری کردند: پس (امیر
ابومنصور عبدالرزاق) دستور خویش
ابومنصور المعمری را بفرمود تا خداوندان
کتب را از ...

شانه کشیدن ( ~ . کِ دَ)(مص ل .) تهدید کردن ، قدرت خود را به رخ کشیدن .

[ په . ] (اِ.) 1 - شاخة درخت . 2 - نوعی ابزار دفاعی استخوان مانند که بالای سر
حیواناتی مانند گاو و گوزن و... می روید. 3 - پاره ، قطعه ، شعبه . ؛ ~ در آوردن
کنایه از: بسیار تعجب کردن . ؛ ~ ِ غول را شکستن کار فوق طاقت انجام دادن . ؛ با ~
گاو درافتادن کنایه از: حد خود را نشناختن و با قوی تر از خود پنجه درافکندن .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca شاخ sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki شاخ sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful