سبیل

[ سَ ] (ع اِ) راه و طریق. (غیاث). راه.
(دهار) (مهذب الاسماء) (ترجمان تربیت
عادل بن علی ص ۵۶). راه یا راه روشن.
(منتهی الارب) (آنندراج). ج، سُبُل. نحو.
روش. رسم : با مردم بر سبیل تواضع
نمودن و ...

[ سِ ] (اِ) پیپ . چپق خرد. شَطَب.
دمی. قسمی چپق کوتاه دسته و کوچک سر که
در عراق عرب و هم در خاک عثمانی
متداولست. رجوع به پیپ شود. || گیلکی
«سئبیل»، فریزندی و یرنی ...

[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
حومهٔ بخش تکاب شهرستان مراغه واقع در
پانزده هزار و پانصد گزی جنوب خاوری
تکاب و ۵ هزارگزی خاور راه عمومی تکاب
به بیجار. هوای آن معتدل و دارای ۲۹۶ تن
سکنه ...

(س ) (اِ.) موی پشت لب . ؛ ~ کسی را چرب کردن کنایه از: به او رشوه دادن . ؛ ~ کسی
را دود کردن کنایه از: او را تنبیه کردن .

(سَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - راه . 2 - روش . ؛فی ~الله آن چه در راه خدا گذاشته اند و
هر کس می تواند از آن بهره برد.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca سبیل sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki سبیل sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.