سایه‌بان

[ یَ / یِ ] (اِ مرکب) آفتاب گیر.
(رشیدی). ساباط. (زمخشری) (المنجد). ظِلّة.
ظُلّة. (منتهی الارب). مَظَلّة. (دهار). غیایة.
(منتهی الارب): بر سر رستم ستاره ای زده
بودند که او را سایه همی داشت باد بر آمد و آن ...

[ یِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
درزوسایه بان بخش مرکزی شهرستان لار.
واقع در ۱۲۳ هزارگزی شمال خاور لار در
دامنهٔ کوه پیر خروس و دارای ۲۲۱ تن سکنه
است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود.
محصول آن ...

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca سایه‌بان sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki سایه‌بان sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.