ساکت

[ کِ ] (ع اِ) خاموش. (غیاث اللغات)
(آنندراج). خامش. خموش. خمش. صامت.
بی صدا. آرام. ساکن.
- ساکت شدن غضب؛ فرونشستن خشم.
- ساکت کردن؛ آرام کردن.
- ساکت گردیدن؛ ...

[ کِ ] (اِخ) نام نوح پیامبر است
بروایت مؤلف حبیب السیر. رجوع به حبیب
السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۹ و نوح در این
لغت نامه شود.

[ کِ ] (اِخ) میرزا محمدامین فرزند
میرزا مؤمن بن خواجه میرزا بیک کدخدای
تبریز است. ساکت از شاعران قرن یازدهم و
از معاصران و مصاحبان صائب تبریزی است
و این تخلص را نیز در اصفهان از صائب گرفته
است. وی ...

[ کِ ] (اِخ) میرزا غلامرضا شیرازی
از شاعران و خوشنویسان شیراز در اوائل
قرن چهاردهم هجری قمری بوده و تا سال
۱۳۱۳ هـ . ق. حیات داشته است. او راست:
در فصل بهار با یکی حور سرشت
یک شیشهٔ ...

(کِ) [ ع . ] (اِفا.) خاموش ، آرام ، بی - صدا.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca ساکت sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki ساکت sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.