زرنگ

[ زَ رَ ] (اِ) نام درختی است کوهی و
آن بسیار محکم و سخت می باشد. و از آن
تیر، نیزه، حنای زین و امثال آن سازند. گویند
آتش آن قریب به چهل شبانه روز «؟» بماند.
(برهان) (از انجمن آرا) ...

[ زَ / زُ رَ ] (اِ) رمه و ایلخی اسبان.
(ناظم الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ
رشیدی). رجوع به مادهٔ قبل (معنی ششم)
شود.

[ زَ رَ ] (اِخ) نام شهری است که
حاکم نشین سیستان بوده. (برهان) (از ناظم
الاطباء) (از جهانگیری). شهری است از
سیستان بناکردهٔ گرشاسب. (فرهنگ رشیدی)
(از انجمن آرا) (از آنندراج): ... و آنرا زره نیز
گویند به تقدیم زاء بر ...

(زَ رَ) (اِ.) 1 - درختی است کوهی ، بسیار محکم و از آن تیر و نیزه و گوی چوگان و
جناغ زین سازند؛ درخت گز. 2 - زردچوبه .

(زَ رَ) (ص .) تازه ، نو.

( ~.) (اِ.) گلة اسب .

(زَ یا زِ رَ) (ص .) زیرک ، باهوش .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca زرنگ sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki زرنگ sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.