زج

زج nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca زج nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ زُ ] (اِ) تیر پرتابی که کوتاه تر از تیرهای
دیگر است و پیکانش از دندان فیل و شاخ گاو
و امثال آنها است. (از فرهنگ نظام) (از
رشیدی). تیر پرتاب که پیکان آنرا از
استخوان فیل و شاخ قوچ و ...

[ زَ ] (ص، اِ) مخفف زاج (زن نوزا). زاجه.
زجه. (از رشیدی) (از فرهنگ نظام). در
سامی آمده که «زج زنی است که بار نهاده و تا
وقتی که پاک شود او را نفساء گویند». و این
مضمون بمعنی زاج ...

[ زَ ] (اِ) یک نوع مرغ زرد. (ناظم
الاطباء).

[ زَج ج ] (ع مص) بن نیزه زدن کسی را، و
فعل آن از باب نصر است. گویند: زججت
الرجل؛ یعنی او را به ابن نیزه زدم. (ناظم
الاطباء). بر کسی آهن بن نیزه زدن. (از منتهی
الارب) ...

[ زَج ج ] (ع اِ) شراب انجیر. ج، زجوج.
(از دزی ج ۱ ص ۵۸۱).

[ زُج ج ] (ع اِ) آهن بن نیزه. ج، زجاج، و
زِجَجة: رمح مزج؛ نیزهٔ بازُجّ. (از منتهی
الارب). آهن بن نیزه. ج، زِجاج، زججة.
(دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آهن بن نیزه
و تیر است. ابن سیده گوید، زج ...

[ زُج ج ] (اِخ) آبیست که رسول خدا (ص)
عداءبن خالد را به اقطاع داد. (از تاج العروس)
(از متن اللغة). یاقوت آرد: زج را با لواثه ذکر
میکنند، و آن نام آبیست که پیغمبر (ص) به
عداءبن خالد ...

[ زُج ج ] (اِخ) موضعی است در ناحیهٔ
ضریه. (منتهی الارب). موضعی است. (مهذب
الاسماء). یاقوت آرد: موضعی است که
مرقش آنرا در شعر خویش یاد کرده
است :
أبلغا المنذر المنقب عنی
غیر مستعتب و لا مستعین
لات ...

(زَ) (اِ.) قره قروت .

(زُ جّ) (اِ.) تیری که پیکان آن از استخوان یا عاج فیل و مانند آن باشد.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca زج sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki زج sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful