رضا

رضا nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca رضا nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ رِ ] (اِخ) یا رضایی نوربخشی یا
رضایی طهرانی یا رازی. رجوع به رضایی
طهرانی در فرهنگ سخنوران و رضایی (شاه
رضا...) شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضا هاشمی، محمدرضا. از
گویندگان قرن دوازدهم هـ . ق. و در سال
۱۱۲۷ هـ . ق. زنده بود. رجوع به تذکرهٔ قاری
ص ۲۵۳ و ۲۵۴ و فرهنگ سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضا هروی، رضاعلی شاه.
از مریدان سیدمعصوم دکنی و از گویندگان
قرن دوازدهم هجری بود. رجوع به فرهنگ
سخنوران و ریاض العارفین ص ۲۶۰ شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضا واعظ همدانی، حاجی
میرزا رضا واعظ همدانی پسر حاجی میرزا
علی نقی. یکی از مشایخ ارشاد و نوهٔ حاجی
ملا رضا متخلص به کوثر از مشایخ نامی عهد
فتحعلی شاه بود که یکی از وعاظ ...

[ رِ ] (اِخ) میر محمدرضا. از گویندگان
متأخر هندوستان و از اهالی عظیم آباد بود و
به سال ۱۲۱۶ هـ . ق. در آنجا درگذشت. بیت
زیر او راست:
کشتن چه لازم است بدین قهر و کین مرا
از ناز چون ...

[ رِ ] (اِخ) یا میرزا رضای کَلْهُر. از
بهترین و نامی ترین خطاطان نستعلیق نویس
عصر اخیر بود. کَلْهُر نام یکی از ایلات کرد
اطراف کرمانشاه است. چون صاحب ترجمه
یکی از افراد آن ایل بوده به این اسم معروف ...

[ رِ ] (اِخ) میرزا رضای کرمانی که
ناصرالدین شاه را در روز جمعه هفدهم ذیقعدهٔ
سال ۱۳۱۳ هـ . ق. در حرم حضرت عبدالعظیم
به ضرب شش لول کشت، پسر ملا حسین
عقدایی و از مریدان متعصب سیدجمال الدین ...

[ رِ ] (اِخ) میرزا محمدرضا خلف میرزا
حیدر قمشه ای. از گویندگان متأخر (قرن
یازدهم هجری) و اهل قمشه بود. بیت زیر او
راست:
سرم به عرش رسد گر زمانهٔ بی مهر
به قدر آنکه به خاکم فکند بردارد.
(از قاموس الاعلام ترکی).
و ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضا ملایری، میرزا رضا
آریان. از گویندگان قرن چهاردهم هجری
بود. رجوع به تذکرهٔ شعرای معاصر اصفهان
ص ۴۸۵ و ۴۸۶ و فرهنگ سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) مشهدی. از شعرای متأخر و از
پرهیزکاران مشهد بود و به هندوستان سفر
کرد. رباعی زیر از اوست:
گریان که ناله می کند وقت گری
دانی غرضش چیست از این نوحه گری
یعنی که گری گری شود عمر ...

[ رِ ] (اِخ) محمدرضاپاشا یا رضاپاشا
تبریزی. رجوع به رضاپاشا (محمدرضاپاشا)
شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای لاهیجانی، رضا
شکر. وطنش لاهیجان است. شکرشکن و
شیرین بیان بود. او راست:
بیابان بلا خاری ندارد
که از دامان من تاری ندارد.
چو آیی در صف آلودگان پرهیز کمتر کن
که اینجا منزلت هر کس به مقدار ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضا کازرونی، حاج میرزا
محمدرضا ملقب به «صدرالسادات». از
گویندگان قرن سیزدهم هجری بود. رجوع به
مرآة الفصاحة (حرف «ر») و فرهنگ
سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای قمی، میرزا
محمدرضا خلف آقا رضی وزیر قم. از
گویندگان قرن یازدهم هـ . ق. بود. رجوع به
تذکرهٔ نصرآبادی ص ۱۱۲ و روز روشن
ص ۲۴۷ و فرهنگ سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای قمشه ای، آقا
محمدرضا (متوفای ۱۳۰۶ هـ . ق.). از
گویندگان متأخر بود. رجوع به فرهنگ
سخنوران و طرائق الحقائق ج ۳ ص ۲۳۷ شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای قزوینی، میرزا رضا.
از گویندگان و ندیمان شاه عباس بود. رباعی
زیر او راست:
آنم که ضعیف و خسته تن می آیم
جان بسته به تار پیرهن می آیم
مانند غباری که بپیچد بر باد
پیچیده ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضا قاجار،
محمدرضامیرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار. از
گویندگان قرن سیزدهم هجری بود. رجوع به
بستان السیاحة ص ۴۱۳ و ۴۱۴ و فرهنگ
سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) لقب امام هشتم حضرت
علی بن موسی بن محمدبن علی بن حسین بن
علی بن ابی طالب علیه و علی آبائه آلاف
التحیة و الثناء. (ناظم الاطباء). لقب علی بن
موسی بن جعفر صادق بن ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضای طهرانی، آقا
محمدرضا، خواهرزادهٔ امیدی. از گویندگان
قرن دهم هجری بود. رجوع به عرفات
العاشقین نسخهٔ خطی کتابخانهٔ ملک و
فرهنگ سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای شیرازی، میرزا
محمدرضا. از نویسندگان ایلخان فارس و از
گویندگان بود. رجوع به مرآة الفصاحة (حرف
«ر») و فرهنگ سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای شیرازی، حکیم شاه
رضا. معاصر اکبرشاه بود و سفری به هند کرد
و در آنجا می زیست و همانجا درگذشت.
زیاده بر این از حالش معلوم نیست. از اوست:
سلطان به جهان پرده سرایی زد و ...

[ رِ ] (اِخ) شیخ محمدرضا. از گویندگان
فارسی زبان هند بود و به سال ۱۱۴۳ هـ . ق.
درگذشت. رباعی زیر از اوست:
کار ما آخر شد و آخر ز ما کاری نشد
مشت خاک ما غبار کوچهٔ یاری نشد
سالها خون ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضای سمنانی. از سادات
هرات و قاضی سمنان و از گویندگان
فارسی زبان بوده. و رجوع به فرهنگ
سخنوران و روز روشن ص ۲۴۶ شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای دهلوی،
محمدمحسن، رضا، پسر شیخ محمد شجاع
دهلوی، در فرخ آباد هند سکونت گزیده بود.
در ادبیات پارسی و تازی دست داشت و شعر
می گفت. بیت زیر از اوست:
بندهٔ حسن جمالت بشری نیست که نیست ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضا خوانساری. از
گویندگان متأخر ایران بود. بیت زیر او راست:
چون گلرخان به جانب عشاق رو کنند
صد چاک دل به ناز نگاهی رفو کنند.
(از قاموس الاعلام ترکی).
و رجوع به صبح گلشن ص ۱۷۴ و ۱۷۵ ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضای جوینی، خواجه
محمدرضا خلف خواجه ملک وزیر. از
گویندگان قرن یازدهم هجری بود. رجوع به
روز روشن صص ۲۴۵-۲۴۶ و فرهنگ
سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای تتوی، رضابن
عبدالواسع بن داروغه کهر، ساکن تته. متوفای
۱۰۳۸ هـ . ق. از گویندگان قرن یازدهم هـ . ق.
بود. رجوع به مقالات الشعراء ص ۲۵۱ شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای تبریزی، میرزا رضا
خلف میرزا رضی، متخلص به بندهٔ تبریزی.
در سنه ۱۲۴۳ هـ . ق. درگذشت. (از دانشمندان
آذربایجان ص ۱۵۹). و رجوع به فرهنگ
سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای بهبهانی، میرزا
محمدرضا خلف الصدق میرزا قوامای
بهبهانی. گاهی شعر می گفت. از اوست:
جفا برون مبر از حد و جور کمتر کن
که آه خسته دلان بی گمان اثر دارد.
(از فارسنامهٔ ناصری ج ۲ ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضای بلگرامی،
محمدرضا. از دوستان محمدصادق خان اختر
و از گویندگان قرن سیزدهم هجری بود.
رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن
ص ۲۴۷ شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای بروجردی، میر
محمدرضا خلف میر عبدالحی و قاضی
بروجردی. از گویندگان قرن یازدهم هجری
بود. رجوع به تذکرة المعاصرین
صص ۱۱۶-۱۱۸ و فرهنگ سخنوران شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای بروجردی، میرزا
محمدرضا، از اولاد جهانشاه ترکمان. از
گویندگان قرن دوازدهم هجری بود. رجوع به
فرهنگ سخنوران و تذکرةالمعاصرین
ص ۱۲۴ شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای بروجردی، حکیم
محمدرضا عرب. از گویندگان قرن دوازدهم
هجری بود. رجوع به فرهنگ سخنوران و
تذکرة المعاصرین ص ۸۷ و ۸۸ شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضای اصفهانی، میرزا
سیدرضا. از سادات حسینی اصفهان و در
کمال زهد و تقوی بسیار خوش صحبت بود.
در عهد شاه سلطان حسین به منصب نقابت
منصوب و هم در آن زمان به اجدادش
محشور شد و ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضای اصفهانی، میرزا رضا
صفاهانی. طبعش معروف رضای شاهدان
تازه مضامین و نادره معانی:
ز بس پر شد به یاد لعل جان بخشی دل تنگم
صدای آب حیوان می کند گر بشکند رنگم.
تار و پود بسترش ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضای اصفهانی، شیخ
نجیب الدین رضا. رجوع به زرگر اصفهانی
شود.

[ رِ ] (اِخ) یا رضا اصفهانی،
سیدشرف الدین. از گویندگان نامی ایران و از
سادات اصفهان بود و نیاکان وی از وزراء و
امرا بودند. در عصر شاهرخ حاکم سبزوار بود
ولی به اتهامی زندانی و بعد به وساطت وزیر
خواجه غیاث الدین ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضا اصفهانی، مولانا آقا
رضا خلف مولانا محمد گیلانی مشهور به
سراب (متوفی در حدود ۱۱۳۵ هـ . ق.). از
گویندگان قرن ۱۲ هجری بود. رجوع به تذکرة
المعاصرین ص ۱۰۹ و نجوم السماء ص ۲۰۴ و
فرهنگ ...

[ رِ ] (اِخ) ابوالحسین بن زکی بن حسن...
بن علی بن ابیطالب که به هفت واسطه نسبش
به حضرت امام حسن می رسد و از طرف مادر
نوهٔ صاحب بن عباد وزیر نامی بود و سادات
همدان نسبشان به این ...

[ رِ ] (اِخ) یا رضا اصفهانی. از گویندگان
اصفهان که در اوایل پیشهٔ جولاهی داشت.
رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکرة
المعاصرین ص ۱۲۰ و ۱۲۱ و شمع انجمن
ص ۱۷۰ شود.

[ رِ ] (ع مص، اِمص) رَضا. رِضی ََ.
[ رضا ] خشنود شدن. (از آنندراج) (غیاث
اللغات). خشنودی. (از ناظم الاطباء)
(آنندراج). عبامرضاة. (منتهی الارب).
رضوان. (دهار) (از اقرب الموارد) (منتهی
الارب). رِضاً. (اقرب الموارد). رِضیً.
رُضوان. رُضیً. (منتهی الارب). و رجوع به ...

(رِ) [ ع . رضاء ] 1 - (اِمص .) خشنودی . 2 - صلاحدید.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca رضا sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki رضا sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful