رازی

رازی nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca رازی nə mənasıdır? Farsca - Farsca

(اِخ) یحیی بن معاذ واعظ رازی مکنی
به ابوزکریا. از رجال طریقت و از معاصران
جنید بغدادی بود. گویند زمانی به بغداد رفت و
زهاد و مشایخ صوفی بر وی گرد آمدند و ویرا
کرسی نهادند و مذاکره را بنشستند پس ...

(اِخ) محمدبن عمربن حسین بن
حسن بن علی. اصل وی از طبرستان بود و در
ری تولد یافت و در هرات درگذشت. کنیهٔ او
ابوعبداللََّه و معروف به امام فخر رازی و فخر
رازی است. رجوع به فخر رازی شود.

(اِخ) محمدبن زکریای رازی پزشک
و شیمیدان بزرگ ایرانی متوفی بسال ۳۲۰
هـ . ق. معروف به طبیب المسلمین و ملقب به
جالینوس العرب از مشاهیر منطق و هندسه و
طب و دیگر علوم فلسفه بود. در بدایت حال
بمناسبت شغل ...

(اِخ) محمدبن ادریس حافظ حنظلی
مکنی به ابوحاتم از اکابر علمای اهل سنت و
در طبقهٔ بخاری و نظایر وی بود و در ماه
شعبان ۲۷۷ هـ . ق. درگذشت و پسرش
ابومحمد عبدالرحمن حافظ ملک ری نیز از
اکابر علما ...

(اِخ) محمدبن ابی بکر شمس الدین ابن
عبدالقادر حنفی از علمای اواسط قرن هشتم
هجرت که در سال ۷۶۸ هـ . ق. در قید حیات
بوده است و تألیفات سودمند دارد: ۱-
انموذج جلیل فی اسئلة و ...

(اِخ) شیخ عبدالجباربن عبداللََّه بن
علی قاری رازی از اکابر علمای امامیه و فقیه
ری بوده و از تلامذهٔ شیخ طوسی متوفی در
۴۶۰ هـ . ق. و قاضی ابن البراج متوفی در ۴۸۱
هـ . ق. و شیخ سلار متوفی ...

(اِخ) (سید...) ادوارد فاندیک مؤلف
کتاب «اکتفاء القنوع عما هو مطبوع» در
ص ۳۵۶ آن کتاب تألیف نهج البلاغة را به سید
مرتضی یا سیدرضی نسبت داده و تصور
نموده که بنام نهج البلاغة دو کتابی است یکی
در خطب و مکاتیب ...

(اِخ) سبزواری. شاعری پاکیزه گوی
بوده و این بیت از اوست:
ز آتش عشق نه تنها جگرم میسوزد
بسکه بگریسته ام چشم ترم میسوزد.
(تحفهٔ سامی).
و رجوع به رازی سبزواری شود.

(اِخ) رضائی نوربخشی رازی به
لیاقت و قابلیت و عذب البیانی تخم محبت
خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی
شطرنج دستی داشت. این رباعی از اوست:
ای کرده عبادت ریائی فن خود
آراسته از لباس عصیان تن خود
طوقیست ...

(اِخ) (دهخدا. ابوالمعالی) از شعرای
عهد سلاجقه و با حکیم سنائی و مختاری
غزنوی معاصر و علو طبعش از اشعارش
ظاهر و در فضل و کمال در زمان خود نادر
بوده و از اشعار اوست:
ماه است ترا چهره و مشک ...

(اِخ) ادهم رازی از مردم ری است و
این بیت از اوست :
هرچند که دلدار بما یار نباشد
شادیم اگر یار باغیار نباشد.
(تحفهٔ سامی ص ۱۷۷).

رجوع به ادهم رازی شود.

(اِخ) دهی است از دهستان قطور
بخش حومهٔ شهرستان خوی. واقع در ۵۷
هزارگزی جنوب باختری خوی و ۷ هزارگزی
باختر ارابه رو و قطور بخوی. محلی است دره
سردسیر سالم، سکنهٔ آن ۱۴۴ تن و ساکنان آن
سنی و زبانشان ...

(اِخ) نامش امیر و فرزند میرسایلی
است. این بیت از اوست:
من بیچاره کاین بیدادگر خوی تو می بینم
دل از من دید و من از چشم جادوی تو میبینم.
(تحفهٔ سامی ص ۳۶).
و نیز رجوع به امیر رازی شود.

(اِخ) شاعری است که نام او در
قطعه ای که در آخر دیباچهٔ دیوان فغانی ضبط
شده چنین آمده است :
رسد ای کاش به رازی شرف تربیتت
که بود بندگیت دولت فرخنده مآل.
(فهرست کتابخانهٔ مدرسهٔ عالی سپهسالار
ص ۶۵۰).

(اِخ) آذر بیگدلی آرد: مولانا در اوایل
حال بشیراز آمده و در آنجا اعتبار تمام یافته
آخر بتقریب اندک اهانتی که از منسوبان
معشوق دیده از آنجا دلگیر و روانهٔ آذربایجان
و عراق شده و عمری در آن دو ...

(اِخ) یکی از استادان و علمای
شطرنج است که با عدلی مناظره کرده و هر دو
با هم در حضور متوکل عباسی شطرنج
می باخته اند، رازی کتابی لطیف در شطرنج
دارد. (فهرست ابن الندیم ص ۲۲۱).

[ ] (ص نسبی) منسوب به راز بمعنی
بنا. بنائی :
ای ز تو بر عمارت عالم
یافته عقل خلعت رازی.ابوالفرج رونی.

[ ] (ص نسبی) منسوب است به ری
برخلاف قیاس. (منتهی الارب). منسوب به
قوم راز که ساکن ری بوده اند. (شعوری ج ۲
ص ۱۶). منسوب به ری بزیادت زای معجمه،
و ری نام شهری است از عراق عجم.
(آنندراج). ...

(ص نسب .) منسوب به ری ، اهل ری .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca رازی sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki رازی sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful