ذرة

[ ذَرْ رَ ] (اِخ) نامی از نامهای مردان
عرب.

[ ذَ رَ ] (اِخ) یاقوت گوید: عرّام بن الأصبغ
السلمی گفت: سپس، ذَرَة به خلص آرة
پیوندد. و آن (یعنی ذَرَة) کوههای بسیار و بهم
پیوسته است پست، نه بلند و بر سر آن قریه ها
و مزرعه هاست بنی ...

[ ذَرْ رَ ] (اِخ) مولاة ابن عباس. محدثه
است.

[ ذَرْ رَ ] (اِخ) بنت معاذ. محدثه است.

[ ذَرْ رَ ] (اِخ) مولاة عائشه امّ المؤمنین
است.

[ ] (اِخ) شاعری از مردم هندوستان از
قوم کهتری پنجاب که بفارسی شعر میگفت
رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

[ ] (اِخ) نبیرهٔ صدرالعلماء او جوانی
بیست و سه ساله بود آنگاه که با دوست خود
حسابی روزنامهٔ فکاهی در طهران منتشر
میکرد بنام... (؟) و اشعار فکاهی او در این
روزنامه نهایت دلنشین بود. در اول انقلاب
بالشویزم به ...

[ ] (اِخ) میرزا عبداللََّه بن ملامحمدباقر.
از فقها و شعرای متأخر ایران است وی به
اصفهان اقامت داشت هنگام محاصره آن شهر
بقصبهٔ خرم آباد هجرت و بدانجا توطن گزید و
در ۱۱۳۷ هم بدانجا وفات کرد. او راست:
آرایشی به هر ...

[ ] (اِخ) نام صحابیه ای است و محمدبن
المنکدر و زیدبن اسلم از او حدیثی روایت
کرده اند.

[ ذُرْ رَ ] (ع اِ) ارزن. (مهذب الاسماء)
(منتهی الارب) (نصاب الصبیان). گاورس؛ ای
ارزن. (قاضی خان بدرمحمد دهار): اخرفت
الذرّةَ؛ بسیار دراز شد گیاه ارزن. (منتهی
الارب). در ترجمهٔ صیدنهٔ ابوریحان آمده
است: ذرة، نوعی است از ...

[ ذَرْ رَ ] (ع اِ) مور خرد. مورچه. مورچهٔ
خرد. یک مورچه. یک مور خرد.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca ذرة sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki ذرة sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.