دیباجی

(اِخ) شاعری باستانی است و یک بیت از شعر او در لغت نامهٔ اسدی به شاهد آمده است. (یادداشت مؤلف):
بسی خسرو نامور پیش از او
شدستند زی بندر شاریان .دیباجی.
رجوع به ماده بعد شود.

(اِخ) ابوالطیب محمدبن جعفربن المهلب. نسبت وی منسوب به صنعت دیباج است. (از تاج العروس).

(اِخ) لقب ابن المطرف. (انساب سمعانی).

(ص نسبی) (از: دیباج معرب دیبا، دیپاگ +ی نسبت) دیباباف را گویند یعنی هرچه از دیبا بافته شده باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). || منسوب به دیباج که صنعت
ابریشم بافی و خرید و فروش ...

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca دیباجی sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki دیباجی sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.