دوم

[ ] (اِخ) اسم طایفه از ایلات کرد ایران است که تقریباً ۲۰۰ خانوار می شوند و بعضی تخته قاپو و زارع و قسمت دیگر چادرنشین هستند. (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص ۵۹).

[ دَ ] (ع مص) دوام. همیشگی. پیوستگی. پیوسته بودن. دایمی بودن. همواره بودن. (یادداشت مؤلف). همیشه بودن. (ترجمان القرآن جرجانی ص ۴۹). (تاج المصادر بیهقی) (المصادر
زوزنی). همیشگی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || ...

[ دَ ] (ع اِ) درخت بوی جهودان. و به هندی کوکل است. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). خرمای هندی. (دهار) (ملخص اللغات). به لغت مغربی خرماست. (تخفهٔ حکیم مؤمن). درخت
خرمای هندی. (مهذب الاسماء). درختی که صمغ ...

[ دُ وُ ] (اِ) انگشت چهارم که انگشت بنصر باشد. || پشت. || (ص) زیردست. (ناظم الاطباء).

[ دُ وُ ] (عدد ترتیبی، ص نسبی) دویم. (ناظم الاطباء). دویم که می نویسند خلاف قاعده است چرا که یاء در اخواتش هیچ جا نیست لیکن معهذا در نظم بعضی استادان آمده است مگر
صحیح دوم است بدون یاء. (از ...

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca دوم sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki دوم sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.