دروازه

[ دَرْ زَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان
کرمانشاه. واقع در ۱۷ هزارگزی جنوب
باختری سنقر و ۱۲ هزارگزی باختر راه
شوسهٔ سنقر -کرمانشاه. آب آن از چشمه و
راه آن ...

[ دَرْ زَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
بیات بخش نوبران شهرستان ساوه واقع در
یکهزار و هفتصد گزی شمال باختری نوبران.
آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).

[ دَرْ زَ ] (اِخ) نام حصاری در
سرحد روم. (آنندراج) (غیاث):
بانگ گشاد در او دمبدم
رفته به دربند و به دروازه هم.
امیرخسرو (در تعریف قصر، از آنندراج).

[ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب) ترجمهٔ باب.
(آنندراج) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در
تداول :
ز دروازه بیرون نهادند پای
زبان بسته از گفته هر یک بجای.فردوسی.
دروازهٔ سرای ازل دان سه حرف عشق
دندانهٔ کلید ابد دان ...

(دَ زِ) (اِمر.) 1 - در بزرگ ، درب . 2 - جایی در دو سوی میدان فوتبال و برخی بازی
های دیگر که بازیکنان می کوشند توپ را در آن وارد کنند.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca دروازه sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki دروازه sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.