درک

درک nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca درک nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ دِ ] (اِخ) قریه ای است دو فرسنگی
میانهٔ شمال و مشرق دیّر. (فارسنامهٔ ناصری).
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش
فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در
۴۴ هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و ۲۲
هزارگزی راه شوسهٔ کازرون به ...

[ دَ رَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
کنارک شهرستان چاه بهار واقع در ۱۱۲
هزارگزی باختر چاه بهار و کنار دریای عمان.
آب آن از چاه و باران و راه آن مالرو است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).

[ ] (اِخ) دهی است از دهستان رودبار
بخش معلم کلایهٔ شهرستان قزوین واقع در ۳
هزارگزی جنوب باختری معلم کلایه، با ۱۷۴
تن سکنه (طبق سرشماری سال ۱۳۳۵
هـ . ش.). آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو
است. (از فرهنگ ...

[ دَ رَ ] (اِخ) کوهی است از کوههای
بربر در خاور زمین، در این مکان قبائل و
شهرها و قرای چندی است. (از معجم البلدان
).

[ دَ رَ ] (اِخ) نام موضعی است واقع در
بین اوس و خزرج، محل وقوع وقعهٔ تاریخی
و روز منسوب به این وقعه می باشد. (از
معجم البلدان ).
- یوم الدرک؛ جنگی است میان اوس و
خزرج. ...

[ دَ ] (اِخ) نام قلعه ای از لواء و استان
طوس یا قهستان. (از معجم البلدان ).

[ دَ ] (اِخ) شهری است از حدود مکران
به ناحیت سند و از وی پانیذ خیزد. (حدود
العالم). شهری است در مکران در سه منزلی
قربون و سه منزلی راسک. (از معجم البلدان ).

[ دَ ] (ع اِ) در اصطلاح امروزین عرب
زبانان، ژاندارم. نیروی نظامی که حافظ
امنیت عمومی است. جاندرمه. (از المنجد).

[ دَ رَ ] (اِ مصغر) مصغر در. در خرد.
(یادداشت مرحوم دهخدا). || توسعاً،
سوراخ. (یادداشت مرحوم دهخدا): با
جنگ درکی خرد باشد که بیک چشم از او
بتوان نگرید. (از فرهنگ اسدی).

[ دَ رَ ] (اِ) ظاهراً صورتی است از
دزک. (یادداشت لغتنامه). دستارچه را گویند
که رومال و روپاک باشد. (برهان) (آنندراج).
دست پاک و دستمال و دستارچه. (لغت محلی
شوشتر). رجوع به دزک شود.

[ دَ رَ / دَ ] (ع مص، اِ) دررسیدن.
(منتهی الارب ). لحاق و رسیدن به چیزی. (از
اقرب الموارد و ذیل آن): {/Bلاََ تَخََافُ دَرَکاً
وَ لاََ تَخْشی ََ . ۱۵-۲۰۲۰:۷۷/}(قرآن ۲۰ / ۷۷)؛ بیم نداری
[ ...

[ دَ ] (ع مص) دریافتن. (غیاث)
(آنندراج). ادارک. بدون فاصله بجا آوردن.
(ناظم الاطباء). دریافت. اندریافت. فهم.
دریافتگی. (یادداشت مرحوم دهخدا):
اندر آن حکمت است ایزدی... مر خلق روی
زمین را که درک مردمان از دریافتن آن عاجز
است. (تاریخ بیهقی). ...

(دَ رَ) [ ع . ] (اِ.) نهایت عمق و گودی چیزی مانند ته دریا، قعر جهنم و غیره .

(دَ رْ) [ ع . ] (اِمص .) دریافت ، اندریافت . ج . ادراکات .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca درک sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki درک sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful