درس

[ دِ ] (ع اِ) جامهٔ کهنه. (منتهی الارب ).
جامهٔ پوسیده و کهنه. (از اقرب الموارد).
|| دم شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب
الموارد). دَرس. رجوع به دَرس شود. ج،
أدراس، درسان. (منتهی الارب )
(اقرب الموارد).

[ دَ ] (ع اِ) سبق و چیزی که معلم به
شاگرد می آموزاند خواه از روی کتاب باشد و
یا از خارج. (ناظم الاطباء). موضوعی که معلم
به شاگرد آموزد. خواندن کتاب، به لفظ گفتن و
دادن و گرفتن ...

[ دَ ] (ع اِ) سبق. (منتهی الارب ).
قسمتی از آنچه درس داده شود. (از اقرب
الموارد). || راه پنهانی. (منتهی الارب ) (از
اقرب الموارد). ج، دُروس. (اقرب الموارد).
|| گر شتر. (منتهی ...

[ دَ ] (ع مص) کوفتن خرمن گندم را.
(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دِراس. و
رجوع به دراس شود. || کهنه کردن جامه
را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
|| ...

(دَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) دانش آموزی ، آموزش . 2 - (مص م .) آموختن ، تعلیم دادن
. 3 - (اِ.) هر بخش از کتاب که در یک نوبت آموخته شود ج . دروس .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca درس sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki درس sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.