در

[ دَ / دِ ] (اِمص) ریشهٔ فعل دریدن.
(برهان) (جهانگیری). حاصل بالمصدر
دریدن آمده است. (آنندراج).
|| (فعل امر) امر از دریدن به معنی
پاره کردن. (از جهانگیری) (از برهان).
|| (نف مرخم) مخفف ...

[ دَ ] (حرف اضافه) ظرفیت را رساند
خواه ظرفیت مکانی و خواه زمانی، و آن یا
حسی و واقعی است و یا فرضی و عقلی. کلمهٔ
ارتباطست به معنی درون، میان، در میان، فی
و مابین. (ناظم الاطباء). به معنی ...

[ دَ ] (اِ) باب. (ترجمان القرآن) (منتهی
الارب). آنچه از قطعات تخته یا از صفحات
آهن و غیره سازند مربع مستطیل به قامت
آدمی یا خردتر یا بلندتر و به پهنای گزی یا


...

[ دُرر ] (ع اِ) جِ درة. مرواریدهای
درشت. مرواریدهای بزرگ و واحد آن درة
است و جمع آن دُرَّر و دُرّات. (از مهذب
الاسماء). مرواری. لؤلؤ که مروارید درشت
است مقابل مرجان که خاک مرواریدست. و
اللؤلؤ ...

[ دُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
عربستان شهرستان گلپایگان در ۴۸هزارگزی
جنوب خاوری گلپایگان کنار راه مالرو تکین
به مادرشاه. جلگه و معتدل و دارای ۸۶۰ تن
سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا ...

[ دَرر ] (ع مص) بسیار شیر دادن ناقه.
(منتهی الارب). شیر فروگذاشتن. (تاج
المصادر) (زوزنی). || بسیار شدن
و درهم پیچیدن گیاه. (منتهی الارب).
|| ریزان کردن آسمان باران را.
(منتهی الارب). ...

[ دَرر ] (ع اِ) خون. || شیر.
|| بسیاری شیر. ||
غنیمت. || خوبی. نیکویی. (منتهی
الارب). نیکی. خیر. کارنیکو. (آنندراج). و از
اینجا گویند: ...

[ دَرر ] (اِخ) آبگیریست در دیار
بنی سلیم. آب آن در تمام بهارگاه بماند.
(معجم البلدان). پارگینی است به دیار
بنی سلیم. (منتهی الارب).

(دَ رّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شیر، فراوانی شیر. 2 - نیکی ، نیکی بسیار. 3 - غنیمت .

(دُ رّ) [ ع . ] (اِ.) مروارید. ج . دُرَر.

( ~.) (اِ.) پشه .

هم شدن ( ~. شُ دَ)(مص ل .) 1 - مخلوط شدن . 2 - آشفته شدن ، عصبانی گشتن .

( ~.) (اِ.) دره : (کوه ).

(دَ) [ په . ] (اِ.) = درب : 1 - داخل ، درون . 2 - دربار. 3 - فصل (کتاب ). 4 -
موضوع ، مطلب . 5 - حرف اضافه .

جمله (دَ. جُ لِ) [ فا - ع . ] (ق .) خلاصه ، بالاخره .

هم کردن ( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - مخلوط کردن . 2 - آشفته کردن .

( ~.) [ په . ] (اِ.) آن چه که از چوب یا آهن و غیره سازند و در دیوار و اشکاف و
صندوق و جز آن ها کار گذارند و باز و بسته شود. ؛این ~ و آن در این طرف و آن طرف ،
این جا و آن جا. ؛ ~ باغ سبز نشان دادن کنایه از: وعده های فریبنده و پوچ دادن . ؛
~ به روی همان پاشنه بودن کنایه از: وضع عوض نشدن . ؛ ~ و تخته به هم جور بودن
کنایه از: سازگار و هماهنگ بودن .

هم (دَ هَ) (ص مر.) آمیخته ، مخلوط . 2 - آشفته ، شوریده .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca در sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki در sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.