خود

خود nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca خود nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ خوَدْ / خُدْ ] (ضمیر) با ثانی معدوله
بمعنی او باشد چنانکه گویند خود داند یعنی او
داند. (برهان). ضمیر مشترک میان متکلم و
مخاطب و غایب و همیشه مفرد آید: من خود
آمدم، تو خود آمدی، او خود آمد، ما خود
آمدیم، ...

(اِ) مغفر. کلاه سپاهی که از آهن و یا
فلز دیگر سازند. (ناظم الاطباء). کلاهی که در
جنگ بر سر نهند. خوی. (فرهنگ اسدی
نخجوانی). بیضه. (یادداشت بخط مؤلف):
همان خود و مغفر هزارودویست
بگنجور فرمود کَاکنون مایست.فردوسی.
ز هر سو زبانه ...

(ع اِ) جِ خَود. (منتهی الارب) (از تاج
العروس) (از لسان العرب).

[ خَ ] (ع ص، اِ) زن جوان نیک خلقت
نازک اندام. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
(از لسان العرب) (اقرب الموارد). ج، خود،
خودات.

(خُ) [ په . ] (ضم .) 1 - ضمیر مشترک که در میان متکلم ، مخاطب و غایب مشترک است و
همیشه مفرد آید. 2 - شخص ، ذات ، وجود.

(اِ.) کلاه فلزی که سربازان به هنگام جنگ یا تشریفات نظامی بر سر گذارند.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca خود sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki خود sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful